کتاب اسرار هیپنوتیزم نوشتهی س. ج. وان پلت متخصص آمریکایی است. آموزش هیپنوتیزم، بخش محبوبی از برنامههای بهداشتی در اکثر مراکز پزشکی و موسسههای آموزشی است.
روشهای هیپنوتیزمی و روشهایی که بر روی روان انسان کار میکنند، امروزه موردعلاقه بسیاری از افراد قرار گرفته شده است. این علوم کهن در طول تاریخ دستخوش تغییراتی گردیده است که گاهاً با مسائل غیر واقعی همراه بوده است. در دورههای آموزشی و تجربی که نویسنده با موارد مختلف و حالتهای مختلفی از هیپنوتیزم روبهرو شده است که بعضی از آنها را علوم فیزیک میتواند توضیح دهد و بسیاری از آنها در پرده ابهام قرار دارند. به همین دلیل وان پلت تصمیم گرفته تا آنجایی که در توانش دارد این علوم را بصورت علمیتر در اختیار علاقمندان قرار دهد تا بتوانند از این علوم در پیشبرد اهداف خودشان استفاده کنند. کتاب اسرار هیپنوتیزم حاوی دستورالعملهای مختلف برای افراد حرفهای و مبتدی جهت تلقین و تصورات برای بیمار و حالتهای گوناگون میباشد.
در حالی که در قرن جدید به سر میبریم، مسائل قرن پیشین همچنان ما را در برگرفته است. خوشبختانه هنوز امیدی وجود دارد. روشهای استفاده از ذهن برای درمان جسم، هنوز هم از روشهای اصلی هستند و هیپنوتیزم روشی پیشرو محسوب میشود. حالا دیگر علم روانشناسی قبول کرده است که هیپنوتیزم میتواند هنگام رویارویی با معضل اعتیاد، زمان تغییر رفتار را کوتاه کند و این امر در مورد درمان جسمی نیز صدق میکند. افرادی که از هیپنوتیزم بهره میبرند، ۳۰ درصد الی ۶۰ درصد کمتر از بقیه به پزشک مراجعه میکنند.مجله پیشگیری از بیماریها در اولین شمارهی خود که در سال ۲۰۰۰ منتشر کرد، نمونههای زیادی از نحوهی گسترش انرژی درمانی و هیپنوتیزم را در سراسر کشور ذکر کرده است. در مرکز بهداشت شهر نیویورک در بخشی که مربوط به بیمارستان بث است، به بیماران آموزش داده میشود که چگونه برای درمان ذهن و جسم از هیپنوتیزم استفاده کنند. همچنین در بیمارستان کلیسای رزبیتری نیویورک، بیمارانی که در برنامهی کمک به درمان قلب قرار گرفتهاند، تحت انواع درمانها قرار میگیرند که هیپنوتیزم مهمترین آنها است.
چرا باید کتاب اسرار هیپنوتیزم را مطالعه کنیم؟
امروزه همه مردم اطلاعات کم و شاید تاحدودی غلط درمود هیپنوتیزم و تاثیر آن میدانند اما این اطلاعات بسیار سطحی هستند و کمکی به ما نمیکنند. کتاب اسرار هیپنوتیزم میتواند به ما کمک کند تا اطلاعاتمان را در این زمینه بیشتر کنیم.
این کتاب مناسب کسانی است که به مسائل درمانی مانند هینوتیزم علاقه دارند و مایلند اطلاعات خود را افزایش دهند. این کتاب برای تشخیص ارتباط بین هیپنوتیزم و علم روانشناسی نیز بسیار کاربردی است و به علاقهمندان این حوزه پیشنهاد میشود.
س. ج. وان پلت در سال ۱۹۰۸ متولد و در سال ۱۹۷۶ نیز از دنیا رفت. او متخصص آمریکایی در حوزه هیپنوتیزم بوده است.
مقدمه
1. چگونه انسانهای اولیه به حالت خلسه میرفتند؟
2. شناخت مغز شگفتانگیز انسان
3. هسته، مرکز انرژی تابنده
4. رسانهها مردم را با روش های زیر آستانهای متقاعد میکنند.
5. خشونت، جنایت و مکافات
6. آموزش گروهی برای بهبود وضع خویشتن
7. کسب موفقیت با غلبه کردن بر موانع
8. رشد معنوی و روحی
هیپنوتیزم سادهترین و کمخرجترین روش برای کمک به میلیونها انسانی است که در مسیری برای بهبود زندگی گم شدهاند. باید ناامیدها را امیدوار کنیم و بی پناهها را پناه دهیم. این گروهها در مکانهای از پیش تعیین شده همچون کلیساها، مدارس، مراکز تجمع، سالن اتحادیه ها و با هر ساختمانی که سالن ملاقات دارد، جمع میشوند. بیمارستانها پیش کسوت این رویکرد جدید محسوب میشوند. در ایالات متحده که یکی از پیشرفتهترین کشورهای دنیا است، برای هر ۳۱۷۱ نفر یک پزشک وجود دارد. تعداد افرادی که به پزشک وابسته هستند، از سال ۱۹۳۱ سه برابر شده است، نیاز به هوشیاری برتری که هیپنوتیزم ایجاد میکند، در سراسر دنیا احساس میشود و حالا زمان توسعهی خردمندی بشر است. آیندهی بشر بر روی این کره خاکی به حذف خودخواهیها و جایگزینی آن با مشارکت در امور اجتماعی بستگی دارد. تغییر و تحول، فقط زمانی که مردم به امور جامعه اهمیت بدهند و در آن سهیم شوند، روی میدهد. زمانی که متمولان به نیازمندان کمک کنند. وقتی افراد سالم به درمان بیماران کمک کنند. وقتی افراد باهوش به افراد کم خرد کمک کنند. وقتی که توانمندان افراد ناتوان را فعال کنند. انسانها بیش از ۴۰ هزار سال روی این سیاره زندگی کردهاند. در آن زمان در هر قسمت از این سیاره، نوعی خلسه روی میداده است. هیپنوتیزم درمانی نوین امروزی، شکل تعمیم یافتهای از روشهای عارفانهای است که اجداد ما استفاده میکردند و این روش به شکل علم درآمده است.
انسانها پیش از اختراع زبان از توانایی خود برای کنترل وقایع آگاه نبودند. آنها احساس بیچارگی میکردند، چون که نمیدانستند، مغزی دارند که میتواند بر امور زندگیشان اثر بگذارد. آنها فکر میکردند که یک نیروی نامرئی قدرتمند از بیرون بر آنها تسلط دارد. انسانهای شبه انسان در روند اشتقاق اولیه وقتی دریافتند که میتوانند فکر کنند و انتخاب کنند، انسان شدند.
کشف سنگوارهها حاکی از آن است که مغز انسان در چند میلیون سال اول حیات انسان دو برابر شد و بعد در چند میليون سال بعدی نیز دو برابر شد. اندازهی مغز انسان در طی سه میلیون سال بعدی، این امکان را برای انسانها فراهم کرد که توان فکر کردن داشته باشند.
دیدگاه خود را ثبت کنید