کتاب بادبادک باز روایتی است از زندگی امیر، یک پسر افغانی که به او به شکل اولشخص داستان را بازگو میکند. داستان قبل از اغتشاشات افغانستان شروع میشود و در خود داستان با اغتشاشات نیز مواجه میشویم. در این رمان سیاست شدیدا کمرنگ بیان شده و بیشتر روی ارتباطات و احساسات مردم بحث شده است.
در واقع بادبادکباز درباره دوستی و خیانت و بهای وفاداری است. درباره علاقه پدر و پسر است و تسلط پدر، درباره عشق و ایثار است و دروغهاشان، درباره دور ماندن از اصل است و تمنای بازگشت به آن.
>این رمان جنبههای گوناگون زندگی را نشان میدهد، از فرهنگ یک ملت میگوید، از تناقضهای افکاری بین افراد و از رسمهای مردم میگوید. ولی مغز اصلی و نخ ارتباطی داستان، ماجرای بین دو دوست یعنی امیر و حسن است. امیر و حسن هر دو با هم بزرگ شدهاند و از یک پستان شیر خوردهاند. امیر پسر یک ارباب است ولی حسن پسر خدمتکاری است که در خانه پدر امیر کار میکرد.
حسن نمونه یک انسان پاک و بیغش بود که با تمام وجود خود را فدای امیر کرد. در جای جای زندگی حسن درد خفته به طوری که با خواندن داستان محال است بغض تمام وجودتان را نگیرد. یک انسان پاک که هر جا خود را فدا میکرد تا به امیر کمک کند، یک انسان وفادار.<
دیدگاه خود را ثبت کنید