بسیاری از افراد وقتی برای اولین بار با مفهوم بازاریابی چریکی آشنا می‌شوند از این نام‌گذاری حیرت می‌کنند و می‌خواهند بدانند منظور از این نامگذاری چیست. به طور کلی می‌توان گفت که بازاریابی چریکی یکی از استراتژی های بازاریابی است که اخیرا طرفداران بسیاری پیدا کرده‌است.

بازاریابی چریکی یا پارتیزانی چیست؟


اولین بار در دهه ۱۹۸۰ جی کنراد لوینسون بود که واژه بازاریابی چریکی را ابداع نمود. وی در کتب مختلفی که در حوزه‌های مختلف به رشته تحریر درآورده‌است به کرات، به تاکتیک بازاریابی چریکی اشاره نموده است. البته نظر به پیشرفت فناوری اطلاعات و اینترنتی شدن زندگی بشر در قرن حاضر این تاکتیک بازاریابی دستخوش تغییراتی نیز شده است. در این مقاله با زیر و بم این تاکتیک و مثال های مهمی در این رابطه آشنا خواهید گشت.

بازاریابی چریکی به هیچ وجه مبتنی بر ارتباطات خشن و خصمانه نیست. در واقع این روش یکی از زیرشاخه‌های غیرمتعارف بازاریابی درونگرا می باشد. شاید شما بازاریابی درونگرا را با اسامی دیگری نظیر بازاریابی ربایشی یا اینباند مارکتینگ بشناسید. در هر صورت اگر از بازاریابی سررشته داشته باشید حتما می‌دانید که منظور از بازاریابی درونگرا یک شیوه بازاریابی است که صاحب برند بدون ایجاد مزاحمت برای مشتری – روشی که متاسفانه خاصیت روش های سنتی بازاریابی مانند بازاریابی برونگرا می‌باشد- برند خود را به طیف عظیمی از مخاطبین معرفی و عرضه می‌نماید.

 

مراحل بازاریابی چریکی


از آنجا که بازارایابی چریکی یک پدیده جدید است توضیح آن چندان آسان نیست. قطعا به محض شنیدن اسم بازاریابی چریکی تصویر یک چریک و مبارزه آن با دیگران در ذهنمان مجسم خواهد شد. البته این اتفاق چندان دور از ذهن نیست چرا که در واقع نام‌گذاری این استراتژی بازاریابی، بر اساس استراتژی مبارزه چریک ها انجام شده است. حتما می‌دانید که یکی از مهمترین تاکتیک های حمله –فرض کنید بازاریابی نیز یک نوع حمله است- چریک استفاده از ترفند غافلگیری است. در حقیقت سه المان اصلی بازاریابی چریکی همان سه مرحله‌ای هستند که چریک ها در مبارزات خود طی می‌کنند:

  1. کمین کردن

  2. خرابکاری

  3. حمله


لطفا از شنیدن واژه حمله دچار ترس نشوید، قرار نیست بازاریابان برای مشتریان کمین گرفته و به آنها حمله کنند. در واقع به همه این موارد اشاره شده تا شما را با مهمترین مشخصه بازاریابی چریکی آشنا کنیم و آن چیزی نیست جز غافلگیری. اگر می‌خواهید از این شیوه برای جذب مشتری استفاده کنید لازم است که کمپین های بازاریابی غیرمتعارف و جدیدی را ایجاد کرده و از این طریق، بدون این که مشتری بداند او را به برند خود علاقمند سازید. در واقع شما با غافلگیری این افراد را به مشتریان برند خود تبدیل ساخته‌ و در عین حال با حداقل هزینه به حداکثر سود ممکن دست یافته‌اید.

کم هزینه بودن بازاریابی چریکی


یکی از مهمترین مزایای تاکتیک بازاریابی چریکی که توجه بسیاری از بازاریابان را به خود جلب نموده‌است، کم هزینه و مقرون به صرفه بودن آن می‌باشد. بد نیست اگر سرمایه چندانی ندارید یا مایلید با صرف حداقل هزینه، برند خود را به فروش برسانید، از این روش بهره‌مند گردید. تنها سرمایه‌ای که برای چریک شدن در بازاریابی بدان نیاز خواهید داشت خلاقیت و هوشمندی است.

انواع بازاریابی چریکی


 

بر اساس یک طبقه‌بندی معروف، بازاریابی چریکی در چهار گروه قابل تقسیم است:

بازاریابی چریکی بیرونی


در این روش، یک شاخصه جدید به محیط شهری پیشین افزوده می‌شود. به طور مثال، نصب یک المان متحرک به یکی از مجسمه‌ها یا تندیسهای شهر، یا قرار دادن یک اثر هنری در پیاده‌روها و خیابان‌ها را می‌توان چند نمونه بازاریابی چریکی بیرونی برشمرد.

بازاریابی چریکی داخلی


این شیوه بازاریابی نیز شبیه به همتای بیرونی خود می‌باشد؛ البته با این تفاوت که تغییرات در فضاهای داخلی ساختمان ها نظیر ایستگاههای مترو، فروشگاه ها، محوطه دانشگاه‌ها، سالن های تئاتر و غیره صورت می‌گیرند.

بازاریابی چریکی فرصت طلبانه


در این روش شما در کمین نشسته‌اید تا یک رویداد بزرگ نظیر یک کنسرت یا مسابقه ورزشی رخ دهد. سپس بدون کسب اجازه از اسپانسرها و دست اندرکاران آن رویدادها، از تماشاچیان و هواداران درخواست می‌کنید تا برند شما را به طور گسترده تبلیغ کنند.

بازاریابی چریکی تجربی


ترکیبی از سه مورد ۱ تا ۳ است البته با یک تفاوت عمد، در این روش لازم است که مخاطبین نیز با برند شما وارد تعامل گردند.

۷ نمونه از بازاریابی چریکی


۱٫ بونتی


 

این برند برای جلب توجه عموم مردم و تبلیغ دستمال کاغذی‌های خود از در خلاقیت وارد شده و بدون اینکه بروشورهای طول و درازی را برای معرفی محصول خود ارائه کند، برندش را به مردم شناسانده است. این شرکت تولیدکننده دستمال کاغذی، در جای جای خیابان های نیویورک فنجان های قهوه و بستنی یخی‌های غول پیکری را که گویی روی زمین ریخته اند نصب کرده‌است. این برند موفق شده با این روش، مسئله و راه حل را به صورت یکجا پیش روی چشم مخاطبین یعنی عموم رهگذران قرار دهد. محال است شما یک بستنی یخی غول پیکر آب شده را کف خیابان ببینید و بدان توجه نکنید. البته شاید هم از خودتان بپرسید چرا این شرکت از یک بیلبورد تبلیغاتی استفاده نکرده است؟ واضح است هیچ کدام از ما انسان ها عموما علاقه‌ای به تبلیغات و خرید محصولات تبلیغی نداریم. خود شما وقتی می‌خواهید اپلیکیشنی دانلود کنید کدام را انتخاب می‌کنید؟ اپلیکیشن های تبلیغ داری که دائما صفحه موبایلتان را پر و شما را عصبی می‌کنند یا اپلیکیشن های فاقد تبلیغات؟

نقطه قوت: این شرکت در بازاریابی چریکی موفق عمل کرده‌است؛ چرا که مشکلات و معضلات مرتبط با محصولات و خدمات برند خود را شناسایی کرده و بهترین راه‌حل را برای آن ارائه کرده‌است. آیا چنین ایده خلاقانه‌ای مستحق سودآوری و موفقیت نیست؟

۲٫ آکادمی جوایز گرمی


حق با شماست شاید نباید این مثال را ذکر کنیم. چرا که جایزه گرمی در دنیای واقعی جایگاهی ندارد. اما اگر داشت چطور؟ دست اندرکاران مراسم اهدای جوایز گرمی از ایده‌ای جالب و تاحدودی تخیلی استفاده کردند. آنها ویدئویی ساختند که در آن پوسترهایی سخنگو دیده می‌شد. این پوسترها قادر بودند مجموعه‌ای از ترانه‌های منتخب را بخوانند. البته ایده هنوز عملی نشده و غیرمحتمل به نظر می‌رسد چراکه در صورت اجرایی شدن، هزینه هنگفتی در بر خواهد داشت. با این حال مهم این است که این کمپانی برای تبلیغات خود از بیلبوردهای تبلیغاتی تکراری استفاده نکرده است و ایده‌ای آوانگارد، هرچند غیرممکن را ارائه کرده است که در صورت تحقق، توجه مردم سراسر جهان را به خود جلب خواهد کرد.

نقطه قوت: این کمپانی روشهای مرسومی را که مردم دیگر توجه و علاقه‌ای بدانها نشان نمی‌دهند شناسایی کرده و به فکر راههایی جدید و خلاقانه است. اگرچه این ایده‌ها فاصله زیادی تا واقعیت دارند اما در صورت اجرا از تاثیرگذاری فوق‌العاده بالایی برخوردار می‌باشند.

۳٫ فرانتلاین


 

شرکت فرانتلاین محصولات حشره‌کش حیوانات تولید می‌کند. این شرکت در یکی از پوسترهای تبلیغاتی خود از تصویر و پیامی عجیب استفاده کرده است. در این پوستر تبلیغاتی بسیار بزرگ که کف یک مکان عمومی و پررفت و آمد نصب شده است، یک سگ را می بینید که با نقاطی سیاه رنگ احاطه شده است. با مطالعه شعار روی پوستر:”یک نفر سگ را از دست این حشرات نجات دهد” این حس به شما دست می‌دهد که باید به آن سگ کمک کنید. اما خیلی زود به خودتان می‌آیید و متوجه می‌شوید که این تنها تصویر یک سگ و آن نقاط سیاه، نه حشرات موذی بلکه مردم هستند. ایده پرداز این تبلیغ به خوبی می‌دانسته است که عده زیادی از این مکان عبور کرده و حتی افرادی که در طبقات بالا هستند نیز خواه ناخواه با این پوستر برخورد کرده و دچار خطای دید خواهند شد.

همانطور که پیشتر هم اشاره شد این کمپین بازاریابی متفاوت از کمپینهای مرسوم و سنتی می‌باشد. چرا که در این شیوه بازاریابی، بازاریاب تنها به نصب یک پیام تبلیغاتی یا پوستری که ممکن است مورد اعتنای کسی قرار بگیرد یا خیر اتکا نکرده است. در واقع، او عموم مردم را به تعامل با برند خود وادار می‌سازد و این همان اصل غافلگیری چریک هاست که در بالا اشاره شد.

نقطه قوت: مردم را بدون اینکه بدانند به سوی تعامل با برند خود سوق داده است. حتی بدون اینکه مستقیمابه محصولات و خدمات خود اشاره کند مردم را وارد کمپین تبلیغاتی خود نموده است.

۴٫ برگرکینک


اینستاگرام یکی از درگاه های موفقیت برند برگرکینگ است. داستان از یک پست اینستاگرامی –که به عقیده بسیاری عامدانه و از پیش تعیین شده بود- در رابطه با یک شکست عشقی آغاز می‌شود. مرد جوانی زیر این پست نظر می‌دهد و در مورد نامزدش که از برگرکینگ غذا تهیه می‌کرد صحبت می‌کند. اما مشکل اینجا بود که در نزدیکی منزل نامزد او هیچ شعبه‌ای از برگر کینگ وجود نداشت. با داغ شدن این پست همه به این نتیجه رسیدند که همه چیز زیر سر خود شرکت بوده است. البته نه تنها نمی‌توان خرده‌ای بدان گرفت بلکه باید به افتخار این فکر هوشمندانه کلاه از سرمان برداریم. در حال حاضر این برند دارای یک میلیون دنبال کننده در اینستاگرام است که بخش عمده‌ای از آن را مدیون این شکست عشقی ساندویچی بوده‎است.

نقطه قوت: این برند به خوبی موفق شده‌است که رنگ و بویی دیجیتال به بازاریابی چریکی ببخشد. استفاده از یک پست سفارشی و جولان تبلیغاتی بواسطه نظرهای متعدد کاربران مختلف رمز موفقیت این برند بوده‎‌است.

۵٫ یونیسف


 

شما به طور متوسط چقدر آب می‌نوشید؟ یا بهتر است بگوییم تا به حال چقدر پول صرف خرید آب معدنی کرده‎‌اید؟ متاسفانه همه ما به کرات مجبور به خرید و استفاده از آب معدنی بوده‌ایم. اگر می‌خواهید دلیل این تاسف را بدانید به شعار تبلیغاتی سازمان جهانی یونیسف خوب دقت کنید:”اگر بطریهای آبی که پولتان را صرف آن می‌کنید پر از آب گل آلود بود چه؟” در واقع این سازمان با این سوال، ذهن مردم جهان را به جوامعی معطوف می‌کند که مردم آن از آب آشامیدنی برخوردار نمی‌باشند. هدف یونیسف این است که از مردم جهان بخواهد تا پولی را که صرف خرید آب معدنی می‌کنند به عرضه آب آشامیدنی به این افراد اختصاص دهند.

نقطه قوت: یونیسف با رویکردی غیرمنفعت طلبانه موفق شده است توجه و همیاری مردم جهان را به خود جلب کند.

۶٫ گولد تو (پنجه طلایی)


 

ایده مسخره‌ای که برند تولید پوشاک گولد تو را با موفقیت تبلیغاتی روبرو ساخت. این برند برای تبلیغ محصولاتش از مجسمه معروف گاو نر در شهر نیویورک که نماد وال استریت است، استفاده کرده و لباسهای تولیدی‌اش را به تن این گاو کرده است. شاید مضحک به نظر برسد اما به هر حال این گاو پنجه طلا موفق شده توجه بسیاری از افراد را به این برند جلب نماید.

نقطه قوت: لازم نیست زیاد به خودتان سخت بگیرید. گاهی اوقات شگفت‌انگیزترین نتیجه‌ها از دل ایده‌هایی فوق‌العاده مسخره و ومضحک ظهور می‌کنند.

گرین کینگ


شرکت نوشابه سازی گرین کینگ وقتی با این ترس مواجه شد که مبادا توسط خرده فروشان پرنفوذ شهرهای دیگر از رده خارج شود تصمیم گرفت که یک کمپین راه‌اندازی نماید. هدف از ایجاد این کمپین جلب توجه مردم به جایگاه مهم کسب و کارهای بومی بود. در این کمپین از اعضا درخواست شد تا از تجارب خود در فضای نوشابه‌فروشی‌های گرین کینگ فیلم تهیه کرده و با دیگران به اشتراک بگذارند و این پیام مشترک را منتقل کنند:” اگر گرین کینگ نبود چگونه می‌توانستیم دور هم جمع شویم؟”

نقطه قوت: بد نیست هرازگاهی در استفاده از بازاریابی چریکی کمی احساسی عمل کنید. مثلا به احساساتی که در پی شعارهای تبلیغاتی شما در مخاطب برانگیخته می‌شود فکر کنید و بر مبنای این بازخورد احساسی از آنها خواهش کنید تا نظر خود را در خصوص برند شما بیان نمایند.