کتاب رمان انتقام شرین داستانی درام از جنس مردم کوچه و بازار است که در آن مهرشید، دختری که درد را با تمام وجودش لمس کرده و پدرش را از دست داده، تلاش بر اثبات تصادفی نبودن مرگ پدرش دارد و چون نمیتواند حرفش را بیسند ثابت کند خودش دست به کار میشود و به دنبال انتقام پدرش وارد خانهای میشود که سرونوشتش را عوض میکند.
در بخشی از کتاب رمان انتقام شیرین میخوانیم:
مثه تموم ۵شنبههایی که میومدم اینجا بازم اومدم. با یه شیشه گلاب و یه دسته گل رز. مثل همیشه. اما اینبار فرق داشت. اومده بودم قول بدم. نشستم کنار قبرش و با گلاب شستمش. ۷ ماه گذشته ولی من هنوزم باورم نشده از دستش دادم. خیلی تنها شدم باز…
همون طور که گلا رو پر پر می کردم شروع کردم به درد و دل های همیشگی... سلام. من بازم اومدم. حالم خوبه. بابایی بالاخره پیداش کردم. من اون احمقو پیدا کردم. همونی که تورو ازم گرفت. خیلی پولدارن. درست مثه ما. باباجونم قول میدم. قول میدم نذارم خونت بیتقاص بمونه.
با گل آخری همه زندگیم اومد جلوی چشام!
اولین گلبرگ: منو به یاد بچگیهام انداخت. یه خونه خیلی بزرگ و قشنگ. با یه پدر مهربون. مادر نداشت خونمون. موقع تولد من فوت شد. دیگه من عشق بابام بودم و امید زندگیش. میگفت من همه کاری رو به امید اون چشای قشنگت میکنم بابایی. تو چشای مامانتو داری. همونایی که منو جادو کرد.
گلبرگ دوم : به یاد مدرسه رفتنم. فقط یه دوست صمیمی داشتم، صبا. همیشه روی یه نیمکت بودیم. با هم میرفتیم. با هم بر میگشتیم. سینا هم باهامون میومد تا مواظبمون باشه.
دیدگاه خود را ثبت کنید