فهرست مطالب
زندگي نامه
زمينه فكري
آثار علمي
مكاتب تأثيرگذار بر انديشه بورديو
ويژگي هاي جامعه شناسي بورديو
اصول حاكم بر روش شناسي بورديو
ساختمان ذهني و زمينه
ساختمان ذهني
زمينه
كاربرد مفاهيم ساختمان ذهني و زمينه
ذائقه، طبقه و طبقه بندي
بخشی از متن
مقدمه
پير بورديو در اول اوت سال 1930 در دنگوئن در كوهپايه هاي پيرنه (جنوب غربي فرانسه) به دنيا آمد. او در يك خانواده طبقه متوسط پايين پرورش يافت، وي دانش آموزي باهوش بود كه در بهترين دبيرستان منطقه تحصيل مي كرد. در اوايل دهه 50 توانست به دانش سراي معتبر اكول نورمال سوپريور، راه يابد، و به تحصيل فلسفه بپردازد. اين دانش سرا در پاريس به طور سنّتي، مهد روشن فكران فرانسوي بوده است. در آن زمان، فلسفه سرآمد رشته ها بود و پرداختن به آن براي هر روشنفكر جوياي نام، كاري ضروري بود. بورديو نيز به فلسفه پرداخت. اما با اين همه، او نيز مانند ديگر فارغ التحصيلان برجسته اين دانشگاه، نظير دوركيم و فوكو، مطالعه معطوف به زندگي عاطفي را كه با فلسفه، پزشكي و زيست شناسي تلفيق شده بود رها كرد و به علوم اجتماعي روي آورد. در آن دانش سرا، هر چند او با كسب بالاترين رتبه فارغ التحصيل شد، اما به واسطه فقر و پيشينه خانوادگي، خود را در جمع فرزندان نخبگان فرانسوي، فردي غريبه احساس مي كرد.
بورديو در سال 1956 به خدمت سربازي رفت و چند سالي را در الجزاير در خدمت ارتش فرانسه گذراند. او در اوايل سال 1958 در دانشگاه الجزيره، به تدريس مشغول شد و اين در زماني بود كه جنگ عليه سلطه فرانسه شدت گرفته بود. همين تجربه در اولين كتاب وي به نام جامعه شناسي الجزاير، انعكاس يافته است. او در سال 1960 به فرانسه بازگشت و با عنوان دستيار آموزشي يك سال در دانشگاه پاريس كار كرد. او در كلاس هاي درسي لئوي اشتراوس، انسان شناس در كالج دوفرانس شركت كرد و دستياري ريمون آرون جامعه شناس را برعهده گرفت. در همين جا بود كه وي كارهاي مردم شناختي خود را درباره آيين، خويشاوندي و دگرگوني اجتماعي در ميان قبايل الجزايري به انجام رسانيد. و كار بر روي جامعه شناسي آموزش مدرسه اي، هنر، روشنفكران و سياست را پي گرفت. بورديو، در سال 1964 به رياست مؤسسه مطالعاتي اكول پراكتيك برگزيده شد. همچنين در سال 1968 به رياست مركز جامعه شناسي اروپايي برگزيده شد.
اين مركز مجله مطالعات علوم اجتماعي را منتشر مي كند. در طول دهه 1970 بورديو به تلاش خود در كنكاش درباره مجموعه گسترده اي از موضوعات كه در فصل مشترك موضوعاتي نظير فرهنگ، طبقه و قدرت بود ادامه داد. و در عين
حال رهبري گروه پژوهشگري را بر عهده گرفت كه كار ويراستاري گزارش تحقيق در علوم اجتماعي (يعني مجله اي كه وي در سال 1975 مؤسس آن بود) را به انجام مي رساند. او اين مجله تخصصي را تأسيس كرد تا جديدترين نتايج تحقيقات اجتماعي را انتشار دهد. در سال 1981 پس از بازنشسته شدن ريمون آرون كرسي او در كالج دوفرانس به وي سپرده شد.
در دهه 1980 پژوهش هاي دقيق و موشكافانه اي كه در طول دو دهه صورت پذيرفته بود، در كتاب هاي مهم او چون زبان و قدرت نمادين، انسان دانشگاهي، اشرافيت دولتي و اصول هنر به بار نشست.
او انديشمندي است كه علم را با عمل، پيوند مي زند و بر حسب ديدگاه خود درباره رسالت تاريخي روشنفكران، اقتدار علمي خود را در خدمت جنبش هاي گوناگون اجتماعي چپ غير تشكيلاتي قرار داد. تا بدين گونه به اين گروه هاي تازه شكل يافته كه از حقوق بيكاران، بي خانمان ها، مهاجران و هم جنس بازان دفاع مي كنند، كمك كند. وي همچنين با بوجود آوردن پارلمان بين المللي نويسندگان عليه شكنجه و آزار روشنفكران در الجزاير و ساير مناطق جهان و نيز عليه حمايت دولت هاي غربي در برابر تعصب و تبعيض، مداخله كرده و وارد عمل شد.
در سال 1997، موسسه انتشاراتي Editions, liberرا بنيان نهاد كه كتاب هاي كوچكي با هدف جذب مخاطبان بسيار درباره موضوعاتي كه به منافع آني اجتماعي معطوف است، منتشر مي كند.
وي به موازات تدريس در كالج دوفرانس در دانشگاه هاي آمريكا (پرينستون، هاروارد، شيكاگو) و دانشگاه هاي آلمان (ماكس بلانگ، برلين) نيز تدريس مي كرد. او در اوايل دهه 90 موفق شد مدال طلاي آكادمي علوم فرانسه (CNRS) رابه خاطر مجموعه آثارش، كه به درخشش بين المللي جامعه شناسي فرانسه كمك كرد، از آن خود كند. او سرانجام در 23 ژانويه 2002 در سن 71 سالگي زندگي را وداع كرد.
زمينه فكري
اولين ارتباط او به عنوان جامعه شناس با جامعه كبيل بود. كبيلي ها در جنوب الجزاير، با آداب و سنن و اعتقادات عشيره اي خاصي زندگي مي كنند. به علت علاقه اش به اين جامعه، پس از پايان خدمت سربازي به عنوان معلم جامعه شناسي در آنجا شروع به فعاليت و تدريس كرد. اين تجربه، آغازگر نگارش و انتشار دو كتاب جامعه شناسي الجزاير و از ريشه جدا شدن (DERACINEMENT) بود. بورديو در اين كتاب تلاش مي كرد تا نشان دهد كه الجزاير در تماس با استعمار فرانسه چه چيزهايي را از دست داده و در چه شرايطي قرار دارد. در واقع، هدفش از تدوين، نشان دادن استعمارزدگي بود. تجربه زندگي در الجزاير بر آينده و زندگي فرهنگي و علمي او تأثيري ماندگار گذاشت. اولين اثر چنين تجربه اي، اين بود كه يك جوان 23 ساله، 5 سال در يك كشور كاملا متفاوت با سرزمين خودش، به مطالعه و تحقيق بپردازد و ياد بگيرد بتواند از چارچوب كشور و جامعه خودش فراتر رود و امكان مقايسه جامعه خويش را با جامعه ديگري داشته باشد. چنين تجربه اي به جامعه شناس و مردم شناس، بينايي و توانايي قدرت تحليل بالايي مي دهد. دومين اثر تجربه الجزاير اين بود كه او به يك ملت تحت استعمار، گرايش پيدا كرد و با احساس انساني قوي اي كه داشت، متوجه وضع مردم استعمار زده شده بود و صدماتي را كه استعمار به مردم مستعمره مي زند به نيكي مي شناخت. به علت اقامت چند ساله اش، هميشه نسبت به مردم، گروه ها و جوامع، همدلي نشان مي داد. اين بود كه جامعه شناس دو جهاني شد; هم جهان پيشرفته و صنعتي و هم جهان واپس مانده. او وقتي كه در دانشگاه پاريس، شروع به تدريس كرد و بعدها به نوعي در همه پژوهش هايش آن را پي گرفت، توجه به اين نكته مهم بود كه چگونگي رابطه فرد و جامعه و رابطه امور مادي و غيرمادي را به طور محسوس، نشان دهد. او مي گفت: وظيفه جامعه شناس، اين است كه عوامل غيرمرئي را از درون جامعه استخراج كند. بورديو از زمان انجام كارهاي ميداني در الجزاير، خود را متعهّد كرده بود كه شيوه هاي اساسي سلطه طبقاتي را در جوامع سرمايه داري آن گونه كه در تمام سطوح آموزش و هنر ديده مي شود، نشان دهد. تز هميشگي او اين بود كه طبقه مسلط، سلطه خود را آشكارا اعمال نمي كند و طبقه تحت سلطه را به زور وادار به پذيرش اراده خود نمي كند. بر عكس، طبقه مسلط جامعه سرمايه داري از نظر آماري، از قدرت اقتصادي، اجتماعي و نمادين، سود مي برد. قدرتي كه در سرمايه اقتصادي و فرهنگي تجسم يافته، با جابجايي نهادها و اعمال جامعه در هم تنيده است و توسط همين نهادها و اعمال باز توليد مي شود.
به لحاظ فكري جدايي بورديو از فلسفه به واسطه اضمحلال اگزيستانسياليسم و همراه با آن تجديد حيات علوم اجتماعي در فرانسه پس از نيم قرن، افول و فراموشي از ديگر زمينه هاي فكري و اجتماعي بود كه گرايش بورديو را به علوم اجتماعي سرعت بخشيد. طرح دوركيمي درباره علم جامع و كلي در باب جامعه و فرهنگ تحت لواي ساخت گرايي بواسطه كارهاي دومزيل در اسطوره شناسي تطبيقي، برودل در تاريخ و اشتراوس، در انسان شناسي، احياء شده و شكل جديدي به خود گرفت. در چنين زماني به واسطه پذيرش رشته هاي تجربي كه جان تازه اي در كالبدشان دميده شده بود، تحقّق بلند پروازي هاي فكري و بيان انديشه هاي پيشرو سياسي در خارج از حيطه حزب كمونيست، ممكن گرديد. از اين رو بورديو از فرصت پيش آمده براي وضع دوباره مشروعيت علمي و همگاني جامعه شناسي در كشورش كه از مرگ دوركيم به صورت علمي مطرود درآمده بود استفاده كرد.
و ...
دیدگاه خود را ثبت کنید