۱- به نام آن که جان را فکرت آموخت ◈※◈ چراغِ دل به نورِ جان برافروخت
معنی: به نام خداوندی که به روح آدمی توانایی فکر کردن بخشید و به دل همانند چراغی نور بخشید
کلمات:
جان : روح
فکرت : اندیشه کردن ، فکر کردن
آموخت : یاد داد
دل : قلب
نور : روشنایی
برافروخت : روشن کرد
۲- ز فضلش هر دو عالم، گشت روشن ◈※◈ ز فیضش خاکِ آدم، گشت گُلشن
معنی: از بخشش خداوند هر دو جهان روشن و نورانی شد و خاکِ وجود آدم، گلستان شد
کلمات:
زِ : مخفف از
فضل : بخشش ، احسان
فیض : بخشش ، عطا
گلشن : گلستان
۳- جهان، جمله، فروغِ نورِ حق، دان ◈※◈ حق اندر وی ز پیدایی است پنهان
معنی: جهان را به تمامی، پرتوی از نور وجود خداوند بِدان و خداوند به دلیل آنکه در کمال پیدایی و آشکار بودن است، در این جهان پنهان به نظر می رسد.
کلمات:
جهان : دنیا
جمله : تمام ، همه ، همگی
فروغ : نور ، روشنایی
دان : مخفف بدان
حق : در اینجا یعنی خداوند
اندر وی : در او
پیدایی : آشکار بودن
پنهان : نهان ، مخفی
۴- خِرَد را نیست تابِ نور آن روی ◈※◈ بُرو از بهرِ او، چشمِ دگر جوی
معنی: عقل انسان توانایی درک خداوند را ندارد برای دیدن خداوند باید دنبال چشم دیگری (چشم دل) بود
کلمات:
خِرد : عقل
تاب : توان ، قدرت
روی : چهره ، صورت
از بهر : برای
دگر : مخفف دیگر
جوی : مخفف بجوی ، جست و جو کن
۵- در او هرچه آن بگفتند از کم و بیش ◈※◈ نشانی دادهاند از دیده ی خویش
معنی: هرچه کم وزیاد از خداوند گفته اند همه بر اساس دیده های چشم خود بوده است
کلمات:
در او : درباره ی او
بیش : زیاد
دیده : چشم
خویش : خود
۶- به نزدِ آن که جانش در تجلّی است ◈※◈ همه عالَم، کتابِ حق تعالی است
معنی: آن کسی که جانش در حضور خداوند قرار دارد، همه ی جهان را همچون کتابی می داند که از وجود خداوند خبر می دهد
کلمات:
به نزد : پیش
تجلّی : جلوه گری ، آشکار شدن
عالم : جهان
تعالی : بلند مرتبه ، برتر
دیدگاه خود را ثبت کنید