نسخه کامل
🌸رمان : #هزار_و_سیصد_و_سکوت
هزار و سیصد و سکوت
🌸نویسنده : #زهرا_علیرضایی
🌸ژانر : #عاشقانه
🌸خلاصه :
گرچه مغزم مسلسل وار دستور گریز صادر می کرد؛ اما دستم، جانِ بستنِ پنجره را نداشت. پنجره ای که ناجوانمردانه، در پس هوای یخ زده اش، رایحه ی لطیف عطر او را، مهمان اتاق کرده بود.
نمی دانستم کدام از خدا بی خبری، به سلیقه ی شیرین خاطرات من، دستبرد زده و دارد آن سوی پنجره، بوی سال های گذشته را بر سر دلِ دلتنگ من می کوبد.
دیدگاه خود را ثبت کنید