· قتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
· اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
· به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
· به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.
· قلبم پرجمعیتترین شهر دنیاست.
· به نگاهم خوش آمدی.
· قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است.
· هر درخت پیر، صندلی جوانی میتواند باشد.
· برای اینکه پشهها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشهبند بیرون میگذارم.
· گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.
· روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!
· غم، کلکسیون خندهام را به سرقت برد.
· بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند!
· گلوبولهای سفید خونم جسد میکروب را اشکریزان تا گورستان به دوش کشیدند.
· نسیمی که به تک درخت میوزد سرود تنهایی سر میدهد.
· شکوفه پرواز هنگام پر کشیدن شکوفان میشود.
· آدمبرفی تگرگ اشک میریزد.
· مرحوم درخت با کمک نجار از نردبان چوبی بالا میرود.
· ستارگان در دل شب به روشنی روز میدرخشند.
· قطرات باران در آغوش هم آب میشوند.
· باد به کمک موج به ماهی میوزد.
دیدگاه خود را ثبت کنید