هانی، دختری که با لمس شدن و لمس کردن افراد مشکل داره، متوجه میشه نامزدش بهش خیانت کرده! درست تو همین شبی که فکر میکنه زندگیش سیاه شده، مردی رو میبینه که سالهاست میشناسه! البته تو خواب! مردی که ادعا میکنه هانی عادی نیست و اون رو با خودش به یه گروه جدید میبره، گروه جدید، خانواده جدید! قدرت های جدید و … عشق و خطرات جدید…این داستان یه عاشقانه راز آلود از دنیای جادو و انسان های متفاوته…
نمی خواستم موقع رو به رو شدنش با عمو و زن عمو باشم. لحظه ای که من فراموش میشم…میدونستم فراموش میشم … اما هانی بدون نرفت…. دقیقا همونطور بود که فکر می کردم. سه تایی گرم هم شدن و من فراموش شدم نمیدونم چرا ولی این حس برام دردناک بود شاید خیلی وقته طعم خانواده رو نچشیدم و تنهام كيف هانی رو گرفتم و بردم تو اتاق مهمان خالی میخواستم ببرم اتاق خودم اما درست نبود
دیدگاه خود را ثبت کنید