خلاصه رمان:
داستان دزیره، دختر خودساخته ای که زیر بار مشکلات زندگیش کم میاره و مجبور میشه با رئیسش قرار داد عجیبی ببنده. قرار دادی که طبق اون باید برای رئیسش یه وارث به دنیا بیاره، اما فقط این نیست، این قرار داد یه رابطه عجیبه.. چیزی که دزیره هیچوقت فکرشو نمی کرد…
قسمتی از داستان ماه خاموش :
از اتاق سم بیرون اومدم و رفتم سریع تو اتاق خودم بدنم کوفته بود و فقط دلم خواب میخواست اما صدای تلویزیون از نشیمن نشون میداد اماندا اونجاست. چی باید بهش بگم وقتی دو ساعت تو اتاق سم بودم و بعد هم با موهای خیس اومدم بیرون. موهامو یکم بیشتر خشک کردمو شونه کردم
دیدگاه خود را ثبت کنید