خلاصه رمان: آذر یه دختر دستفروش اما با عزت نفسیِ که بخاطر فرار از ازدواج اجباری ناپدریش از خونه فرار میکنه و با اعتماد به عشقش وارد خونه ی عمه ی فرزاد میشه، بی خبر از اینکه پسر دایی عشقش از خارج کشور میاد و همزمان با این اتفاق خانواده ی فرزاد شروع به اذیت و آزار آذر می کنن و آذر با نقشه به خواستگاری پسر دایی عشقش جواب مثبت میده و…
دیدگاه خود را ثبت کنید