PDF کتاب هنر نه گفتن نوشتهٔ دیمون زاهاریادس و ترجمهٔ میترا میرشکار 150 صفحه
کتاب هنر نه گفتن نوشتهٔ دیمون زاهاریادس و ترجمهٔ میترا میرشکار است. نشر علم این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، به شما یاد میدهد که چگونه حد و مرزهای خود را مشخص کنید، سر حرفتان بمانید و کاری کنید دیگران به تصمیماتتان احترام بگذارند.
درباره کتاب هنر نه گفتن
کتاب هنر نه گفتن دربارهٔ مهارتی است که شاید بسیاری از افراد آن را کسب نکردهاند یا برای تقویت آن نیاز به تمرین دارند: مهارتِ نه گفتن.
گاه نه گفتن کار سادهای نیست؛ بهویژه اگر فردی که باید نه بگوید، فردی اصطلاحاً مهرطلب هم باشد.
دیمون زاهاریادس در کتاب هنر نه گفتن، راهکارهای جالبی را در اختیارمان قرار میدهد تا با آنها بتوانیم واکنشهای اکتسابی را که در طول زندگی در ذهنمان حک شدهاند، کنار بگذاریم و بدون احساس گناه و ملامت به انجام کاری که دوست نداریم یا وقتش را نداریم، نه بگوییم. این کتاب به ما آموزش میدهد تا بتوانیم پس از دادن جواب منفی به دیگران، روال عادی زندگی خویش را ادامه دهیم و دچار وسواسهای فکری نشده و انرژی خود را از دست ندهیم.
خواندن کتاب هنر نه گفتن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی و افرادی که در دادن جواب منفی مهارتی ندارند، پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب هنر نه گفتن
«بزرگترین چالش برای رویارویی با نه گفتن این است که به احساس گناه، ترس و شرمندگیتان هنگام رد درخواست افراد غلبه کنید. این کار آسان نیست. در بسیاری موارد، به سالها آموزش بیوقفه نیاز دارد.
بسیاری از ما، از جمله خودم، بیشتر عمرمان را به برآورده کردن درخواست دیگران گذرانیدهایم. خود را آموزش دادهایم تا درخواستهای مکرر دیگران را به درخواستهای خودمان ترجیح دهیم. ترک این عادت نیاز به صرف زمان و تلاش زیادی دارد.
خوشبختانه، هر کسی قادر به انجام این کار است. اگر مایلید راهکارها را به کار برید، در صفحات بعدی آنها را در اختیارتان قرار میدهم تا به تدریج به تمایل مردم شادکنیتان غلبه کنید. هرچه بیشتر نه بگویید، متوجه خواهید شد که این کار به شما آزادی میدهد تا زمان بیشتری را صرف دنبال کردن اهداف کارآمدتر کنید.
همانطور که قبلاً هم گفتم، منظور این نیست که از کمک به دیگران امتناع کنیم. برعکس، هدف این است که یاد بگیریم بدون احساس گناه و هنگامی که میدانیم بهترین تصمیم را تحت شرایط حاضر گرفتهایم، نه بگوییم.
با علم به این مطلب، اجازه بدهید وارد عمل شویم و در مورد راهکار شمارهٔ ۱ صحبت کنیم.
آیا موارد زیر برایتان آشناست؟
فردی از شما کمک میخواهد. مشکل اینجاست که شما درگیر کاری هستید و در آن لحظه، وقت ندارید به این فرد کمک کنید. شما میدانید که باید به درخواست آن فرد پاسخ منفی بدهید. و اصلاً نمیتوانید به او کمک کنید.
اما با این جمله که: «متأسفم. نمیتونم کمکت کنم» به او پاسخ نمیدهید. برعکس کمی پا به پا میکنید و سرانجام میگویید: «اِ... شاید، اما خیلی گرفتارم. نمیدونم چقدر وقتم رو میگیره.»
این پاسخ پیامی درهم و پیچیده به درخواستکننده میدهد. به او میگوید شما گرفتارید اما ممکن است تقاضایش را بپذیرید. این پاسخ نشان میدهد که ممکن است مجبور شوید مسئولیتهایتان را برای کمک به او کنار بگذارید.
ممکن است درخواستکنند از فرصت استفاده کند تا به شما انتقال دهد کارش بسیار ضروری است (مثلاً میگوید: «خیلی مهمه و من واقعاً همین حالا به کمکت نیاز دارم!»).
وقتی در پاسخ به یک تقاضا با شک و تردید حرف میزنید، ناخواسته فشار درخواستکننده را بر روی خود افزایش میدهید. فردی که کمکِ شما را میخواهد، شک و تردیدتان را نوعی بلاتکلیفی تلقی میکند. متوجه میشود که میتواند شما را وادار کند به او کمک کنید، حتی اگر مفهومش این باشد که به کارهایتان نرسید.
به همین دلیل، بهتر است هنگام رد هر تقاضایی واضح و شفاف باشید. طفره نروید. به این امید که درخواستکننده را رام کنید، دو پهلو حرف نزنید (به هدفتان نمیرسید). برعکس، در مورد عدم تمایلتان برای کمک به او رک و صریح باشید.»
دیدگاه خود را ثبت کنید