رمان زندگی خصوصی با نویسندگی منا معیری ،یکی از زنان پرتلاش معاصر در عرصه نویسندگی داستانها و رمان های عاشقانه است.
گرهی کراواتش شل شده بود، دکمههای اول پیراهنش رو باز کرد و انگشتانش را از بازی یقه داخل فرستاد و چنگی به عضلات گرفتهی گردنش زد. آرش پا روی پا انداخته بود و براندازش میکرد. گوشهی ابرویش بالا رفت: چته زل زدی به من؟؟!!-به هرکی رو زده بودم نه نمیگفت.تکیه داد به کاناپه و گوشیه موبایلش رو لمس کرد: جایی کار دارم… نمیتونم بیام. -کجا؟!نیم نگاهی به ساعت انداخت. دو ساعت زمان داشت تا به قرارش برسد قبل آن هم باید تا خانه میرفت…
گیتا دست به سینه ایستاده بود و نگاهش می کرد: سلام!لبخندی روی لبش نشاند: علیک سلام! ازین ورا؟!گیتا خندید و باعث شد دندان های درشتش پیدا شود: داشتم رد می شدم گفتم یه سری هم به آقای سرابی عزیز بزنم!سر تکان داد: بیا تو.گیتا که جلو آمد با تاکید صندل ها را نشانش داد: با کفش بیرون نیا..با ماشین اومدم. کفشام هم همونایی هستن که تو دوست داری…نگاهش را داد به یک جفت کفش قرمز خوشرنگ با پاشنه ی بلند و پهن.مچ پاهای برنزش از کوتاهی شلوار مشکلی مشخص بود.رفت سمت آشپزخانه: چی می خوری؟!از اتاق خواب صدایش را می شنید: چی داریم؟!گیلاس به دهان گذاشت: چی دوست داری؟!صدای گیتا مخلوطی از خنده بود: خیلی چیزا!بی شرفی زیر لب گفت و خنده اش را خورد: دلستر داریم، گیلاس ، آجیل هم برات گرفتم.. با بادوم هندی … کدومو می خوای؟!تق و تق کفش های گیتا باعث شد هومی بکشد. این مدل قدم برداشتن را خوب میشناخت. گیلاس دیگری به دهان گذاشت و سربرگرداند. تاپ سفید یقه شل و شلوار چسبان حسابی روی تنش نشسته بود……
نویسنده: منا معیری
فرمت: PDF
حجم: 7MB
تعداد صفحات: ۱۱۴۲
ژانر: عاشقانه
دسته: داستان و رمان
دیدگاه خود را ثبت کنید