pdf رمان مکار اما دلربا
ژانر: عاشقانه
نویسنده: نیلوفر قائمی فر
خلاصه:
اسم من کوروشه… سالها تلاش کردم تا به جایگاهی که میخواستم برسم و به خاطر اهدافم قید خیلی چیزها رو زدم تا جلوی دستو پامو نگیره، چیزهایی مثل ازدواج و بچه ... اما سه سال قبل دختری دانشجوم شد که نوزده سال از من کوچکتر بود، طوری عشوه و کرشمه برام میومد که گاهی وقتها تمرکزمو سر کلاس از دست میدادم. جوری ناز میکرد و منو مغلوب خودش میکرد که افسار از کف میدادم با این حال اصلا دم به تله نمیداد، پا نمیداد، وارد هيچ مدل رابطهای با من نمیشد، عاشق شده بودم. روباه دست نیافتی من کاری کرد که برای بدست آوردنش پا پیش بذارم و برم خواستگاری اما با ورودم به خونهاشون و دیدنه مادرش ورق های زندگی من یکی پس از دیگری برگشت...
دیدگاه خود را ثبت کنید