دانلود رمان گیلاس ترش اثر الناز دادخواه به صورت فایل PDF
پرنیان قصه، دختری بیپروا است که درست دو شب مونده به عروسیش، توی یه پارتی مورد دست درازی قرار میگیره. همچنین عکس و فیلم های ارتباطش تو جشن عروسی بین اون همه آدم پخش میشه…
سماور گوشه آشپزخانه قل قل می زد و مامان استکان های کمر باریک و لب طلایی معروفش رو توی سینی طرح دار طلایی می چید. نگاهی به من خشک شده وسط آشپزخانه انداخت و گفت: – چرا همینطوری خشکت زده؟ بیا سبزی هارو بذار تو سبد ببر بذار رو سفره. الان اذان میزنه! نگاهش روی ساعت که افتاد، اخم هاش بیش از قبل در هم شد و با عصبانیت گفت:
این پسره معلوم نیست رفته نون بگیره یا خودش پشت تنور نونوایی وایساده نون بپزه! با تعلل در یخچال رو باز کردم و ظرف سبزی خوردن رو بیرون آوردم. سبدهای تزئین شده با پارچه گلدار صورتی رو کناری گذاشته و هردو رو پر کردم. عطر خوش ریحون و رنگ و روی تربچه نقلی های سرخ و آبدار باعث شد احساس گرسنگیم بیشتر بشه. ناخودآگاه دست روی معده ام گذاشتم. امان از چشمان تیز مادر که حواسش پی همه حرکاتم بود
صدبار بهت گفتم بدون سحری روزه نگیر. مگه حرف حالیت میشه؟ اینقدر منو حرص میدی که آخر از دستت دق می کنم. خدا نکنه ای زیر لب گفتم و سبد ها رو بیرون بردم. مهشید توی سالن قدم می زد و سعی داشت کودک نا آرومش رو بخوابونه. صدای نق نق زدن های طاها به وضوح نشون می داد تمایلی به خواب نداره. لبخندی رو به مهشید زدم و سبدهای سبزی رو روی سفره سفید مقابل تلویزیون گذاشتم. – دخترم صدای تلویزیون رو یکم زیاد کن. چشمی گفتم و دستم به سمت کنترل رفت که همزمان صدای آیفون بلند شد.
دیدگاه خود را ثبت کنید