رمان جهنم بی همتا نسخه کامل پی دی اف، نویسنده رمان: زهرا غنی آبادی
تعداد صفحات: 2495 موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان: حافظ دشمن مهری است،بینشان تنفری عمیق از گذشته ریشه کرده!! حالا نبات ،دختر ساده دل مهری و مجلس خواستگاریش زمان مناسبی برای انتقام این مرد شیطانی شده…. مردی که قراره برای آتش کشاندن زندگی مهری خودش را مقابل تمام فامیل و نامزد نبات عاشق و شیفته اش نشان بدهد…
قسمتی از متن رمان جهنم بی همتا
از آن جایی که ایستاده بودم نمی تونستم ببینمش با همان کوله به دیوار پستم تکیه دادم الان مامان گفت معده دردمو بیارم؟ کجا قراره بیارم؟ مامان امروز مهمون داریم؟ نیما در حالی که دهانش پر بود و پر عجله به سمتم می آمد با لبخندی کیفور نگاهم کرد قراره امروز به فنا بری جا خورده از حرفش به ذرههای غذایی که هنگام حرف زدن از دهانش بیرون ریخت نگاه کردم ای دهن پر حرف نزن چندش نیما سرش را بالا آورد و با دهان پر لبخندی دندان نما بهم زد…
که از دیدن محتویات لقمه مربا و خامه اش از لای دندان هایش عقم گرفت ای گمشو…نبات!! صدای بلند و مواخذه گر مامان کمرم را صاف و نگاهم را مامان کمم را صاف و نگهـ
سریع سمتش چرخواند همانطور که به ابروی بالا پرید پر جذبه اش نگاه می کردم با دست به نیما اشاره کردم گفتم
به عنوان بزرگتر تو باید عفت کلام داشتی باشی مثلا دانش جوی این مملکتی خوب اومدی مامان مثلا!!
ناراضی غر زدم…ببين مامان مسخره میکنه…نیما !! همین فقط نیما؟؟ من همیشه بعد به اشتباه نوک سوزنی تخطئه شخصیتی میشدم و نیما فقط اسمش بهش یاداوری میشد ؟
نیما که دهانش حالا خالی شده بود سمت مامان چرخ زد خداحافظ مامان سری برایش تکان داد و نیما از کنار من از خانه بیرون زد دوباره سرت گرم دوستات نشه بری پی یللی تللی، بعد….
دیدگاه خود را ثبت کنید