دانلود رمان منتهی به خیابان عشق pdf
ژانر رمان: عاشقانه
خلاصه رمان منتهی به خیابان عشق
_خانواده ی خوبی ان حاج خانم، من خیر بچه ی خودم رو میخوام.
_دلش رضا نیست حاجی.
_بچه است اون چه میفهمه چی به صلاحشه.
صداشون رو میشنیدم، صداشون برام صیقل کشیدن روی فلز زنگ زده بود.
معمولا انگشت هام رو داخل گوشم میبردم و گوش نمیدادم اما الان مجبور بودم،
چون داشتن به زور راهیم میکردن سمت زندگی ای که برای من نبود. جایی که اصلا
برای من نبود، من بلدش نبودم و حتی نمیخواستم یاد بگیرمش.
_تا اومدن رستگار صبر کنیم.
حاح بابا شمشیر از رو بسته بود نمیخواست برای لحظه ای صبرکنه.
دیدگاه خود را ثبت کنید