دانلود کتاب بالی برای سقوط از moon با فرمتهای pdf،
همه چیز به یک تغییر نیاز دارد؛ تغییری از جنس لمس شدنی! تغییری که هم خودت و هم زندگیات را شامل میشود. گاهی لازم است برای این تغییر دل به کارِ به نظر اشتباهی ببندی، در حالی که همان کار پایان رؤیای تو میشود. به سان “بالی برای سقوط” اما… گاهی اوقات سقوط، سبب بالا رفتن میشود. میگویی: خیر! پس بنشین و نگاه کن که چرخهی روزگار، چه ها که نمیکند.
_بدبخت شدم… وای بدبخت شدم… دیدین خاک به سرم شد؟!… خدایا من چه غلطی کنم این چه مصیبتی بود! جلو آمد و بدن لرزانم را بغل زد اشک هایم تمام جانم را با خود میبرد. لرزش تنم ثانیه به ثانیه بیش از قبل میشد! -چیشده کچگم؟! آرام بو! دست به صورتم رساندم و با تمام وجودم زار زدم ترسیده مرا به مبل کناری کشاند و از پیشم رفت هق هقم كل خانه را
برداشته بود. همراه با لیوان آبی نزدیک آمد و به زور آن را جلوی لبانم گرفت. -بخور روله.. بخور… آرام بو بینم چی شده! صدایم خش برداشته بود از شدت هق هق و ناله هایی که از حنجره ام بیرون زده بود… کمی گریه ام آرام تر شد. -چی شده روله؟ قطره ی اشکی آرام از گوشه ی چشمم پایین آمد. _هنار؟ پیدام کردن! هنار اخمی درهم برد و هیوا وحشت زده رو به رویم روی
زمین نشست. _دا… داده آمین… چی میگی؟ دستی به صورت پر از اشکم کشیدم و هنوز هق هق های ریزی از ته گلویم بیرون میزد من در تمام عمرم وحشت نداشتن آوینا را داشتم- آوینا… آوینا میگه…چند وقت پیش… یه مردی بهش عروسک میده… میگه از طرف باباشه! وای خدا… فراز بچه مو ازم میگیره… وای خدا و باز هم صدای گریه و ناله ام بالا رفت. هنار فکری سر برایم تکان داد و هیوا…
دیدگاه خود را ثبت کنید