دانلود رمان اشارات نظر از گیسیا [ماندانا حیدریان]
ژانر رمان : عاشقانه، خیانتی، اجتماعی
تعداد صفحات : ۶۴۲
خلاصه رمان:
و بار دیگر ماجراى عشقى ممنوعه اما شاید از جنسى دیگر!عشقى ممنوعه با نفس هاى عجین شده به خیانت ناهید حکایت ما طعم گس عشقى را تجربه مى کند که پیش از پیدایش محکوم به سقط و نابودى است ناهید دختر جوانى است که عاشق مردى مى شود که اختلاف سنى زیادى با او دارد.اما عشق او با همه مخالفت ها و پستى و بلندى ها به سرانجام مى رسد و اکنون پس از دو سال زندگى مشترک …
قسمتی از داستان اشارات نظر :
آنروز قرار بود نیلی همراه ارسلان برود تا توافقی طلاق بگیرند ظاهرا ساعت یازده قرار داشتند اما دوازده شده بود. نیلی همچنان در خانه می پلکید و عین خیالش هم نبو فکر کردم شاید قرار به روز دیگری افتاده باشد. تلفن خانه زنگ زد و تا برداشتم صدای نیما، عصبی و کلافه در گوشم پیچید.
_نیلوفر کجاست؟ هر چی زنگ میزنم گوشیش خاموشه… زن بی فکر! از لحن تهاجمی و پرخاشگرانه نیما تعجب کردم نمی دانستم چه چیز برادر آرام و خونسرد من را آنطور دیوانه کرده. _همین جاست… چی شده نیما؟! بی حوصله و با عجله گفت: -ناهید گوشی رو بده بهش… بدو…کارش دارم. اصرار
نکردم چون می دانستم که به زودی می فهمم جریان از چه قرار است… هر چند که مطمئن بودم موضوع بی ربط با قرار آن روز نیلی با ارسلان و بحث جدا شدن آنها نیست. نیلی را صدازدم و همانطور که روی کاناپه کم داده بود،گوشی را روی سینه اش گذاشتم. خودم را روی مبل تک نفره سالن پذیرایی
انداختم و در سکوت گوش دادم شاید چیزی دستگیرم شود. چند لحظه اول به گوش دادن نیلی گذشت و صدای نامفهوم نیما را میشنیدم که بلند بلند و پشت سر هم حرف صحبت میکرد اما کلمات واضح نبودند. نیلی جواب های کوتاه می داد و گاهی بی حوصله چشم هایش را در کاسه می چرخاند …
دیدگاه خود را ثبت کنید