کتاب عشق و ژلاتو نوشتهی جنا اوانس ولچ در زمرهی پرفروشترین آثار نیویورک تایمز قرار دارد و دربارهی سفر لینا به توسکانی است که به اصرار مادرش آمده تا پدر خود را برای اولین بار ببیند اما حقایقی دربارهی خانوادهاش آشکار میشود که مسیر زندگی او را برای همیشه تغییر میدهد.
مادر لینا مبتلا به بیماری سرطان است و دیگر امیدی به بهبود او نیست، به همین دلیل با اصرار بسیار دختر خود را به توسکانی میفرستد تا با مردی آشنا شود که پدر او است. لینا در نهایت راضی به این سفر میشود اما به هیج وجه از این کار لذت نمیبرد و حتی حوصلهای برای دیدن مناظر زیبای ایتالیا ندارد. لینا فقط آنجا است تا خواستهی مادرش را به جا بیاورد اما خواستهی قلبی خودش تنها این است که به خانه بازگردد و تمایلی به این دیدار ندارد. پس از مدتی دفترچهی خاطراتی به دست لینا میرسد که مادرش هنگام زندگی در ایتالیا از آن نگهداری کرده بود. این دفترچهی خاطرات دری به روی حقیقت، عشق و زیبایی برای لینا باز میکند و لینا به واسطهی آن دفتر به حقایق شگفتانگیزی دربارهی خانوادهی خود پی میبرد.
کتاب عشق و ژلاتو (Love and Gelato) اولین جلد از مجموعهی سهگانهای به نام عشق است و جنا اوانس ولچ (Jenna Evans Welch) در این آثار دختران نوجوان را در مواجهه با دنیای بزرگسالان قرار میدهد که ماجرای هر کدام از این کتابها در سه کشور ایتالیا، یونان و ایرلند میگذرد.
در بخشی از کتاب عشق و ژلاتو میخوانیم:
تا به حال روزهای بد داشتهای، نه؟ میدانی، از آن روزهایی که ساعتت زنگ نمیزند، نان تُستت عملاً میسوزد و خیلی دیر یادت میافتد که همۀ لباسهایت توی ماشین لباسشویی خیس است. بعد با عجله پانزده دقیقه دیر به مدرسه میرسی و خداخدا میکنی کسی متوجه نشود موهایت شبیه موهای عروس فرانکشتاین شده است.
اما به محض اینکه پشت میزت مینشینی، معلمت فریاد میزند: «امروز دیر اومدی، خانوم اِمِرسون!» و همه به تو نگاه میکنند و متوجه میشوند.
مطمئنم چنین روزهایی داشتهای؛ همگی داریم! اما روزهای خیلی بد چطور؟ از آن روزهای پُرماجرا که مسائل مهم، زندگیات را میجَوَند و صرفاً برای سرگرمی، تُف میکنند توی صورتت!
روزی که مادرم دربارۀ هاوارد با من حرف زد، قطعاً جزءِ روزهای خیلی بد بود؛ اما آن موقع، او کوچکترین نگرانیام بود.
هفتۀ دوم از کلاس دهم دبیرستان بود و همراه مادرم از مطب دکترش به طرف خانه برمیگشتیم. فضای داخل ماشین ساکت بود و فقط تبلیغ رادیویی با صدای دو تقلید کنندۀ آرنولد شوارتزنگر شنیده میشد؛ و اگرچه روز خیلی گرمی بود، پاهایم مورمور میشد. صبح همانروز، در اولین دوِ صحرانوردی نفر دوم شده بودم و حالا باورم نمیشد چقدر برایم بیاهمیت شده است.
نام کتاب | کتاب عشق و ژلاتو |
نویسنده | جنا اوانس ولچ |
مترجم | مینا عابدی |
ناشر چاپی | انتشارات کتاب کوله پشتی |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | |
تعداد صفحات | 336 |
زبان | فارسی |
دیدگاه خود را ثبت کنید