عنوان کتاب: میراث
برنده جایزه نوبل 1972
نویسنده: هاینریش بل
مترجم: سیامک گلشیری
تعداد صفحات کتاب: 146 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 1.62 مگابایت
نوع فایل: PDF (RAR)
داستان کتاب میراث درباره ی چگونگی به قتل رسیدن مردی آلمانی به نام “شلینگ” می باشد که سال ها پیش، و به هنگام جنگ کشته شده است.
مرگ ستوان یکمی که نه به دنبال وقوع درگیری ها با نیروهای مقابل و توسط دشمنان، بلکه به دست “شنکر” (یکی از هم مبارزان مقتول)، صورت پذیرفته؛ در واقع شنکر، از دوستان قدیمی شلینگ و هم چنین از فرمانده های نیروی آلمان می باشد. شخصیت اصلی قصه “ونک”، به عنوان راوی، پرده از این راز برمی دارد. وی که چند سال پیش، جهت انجام خدمت به کشور و دفاع از منافع و امنیت سرزمین پدری اش، به مقر نظامی بخش ساحلی نرماندی اعزام می گردد.
در این منطقه با شلینگ آشنا می شود؛ مردی بسیار مهربان و رئوف که برای سربازان تحت سرپرستی اش، احترام قائل است و ونک نیز وظیفه ی اطاعت از اوامرش را برعهده دارد. در همین مکان است که ونک با شنکر نیز روبه رو گشته، از نوع رفتارها و غرور بیش از حد او، لطمه می بیند. وی شاهد اختلاف نظرات و عقاید میان شلینگ و شنکر بوده، وقایعی دردناک را با چشمان خود می بیند.
وقایعی هم چون کشتارهای فجیع و قحطی و گرسنگی سربازها و از همه مهم تر، نحوه ی کشته شدن مافوق خود؛ رویدادی تلخ و غیرانسانی که فقط او و شنکر از جزئیات آن کاملا مطلع هستند. ونک به واسطه ی شرح پرکشش این رویداد، و نقل کلیه ی ماجرای داستان خطاب به برادر شلینگ، داستانی خواندنی را خلق می کند، و ضمن معطوف ساختن تمامی توجه مخاطب به روایت کتاب میراث، او را تا پایان با خود همراه می سازد.
داستان رمان میراث در سال 1943 می گذرد و ماجرای سرباز آلمانی جوان به نام ونک را پی میگیرد که وظیفه ی حفاظت از ساحل نورماندی را به عهده دارد. ونک پس از گذشت مدتی، خود را در میانه ی جنگی سخت می بیند که دشمن اصلی اش در آن، تنهایی و فلاکت است. فساد در میان مقامات ارشد، بسیار شایع به نظر می رسد. از منابع و ذخیره ی مواد غذایی مورد نیاز نیروها دزدی می شود و سربازان خسته و گرسنه مجبورند تا از میدان های مین عبور کنند و از مزارع فرانسوی دور و اطراف، سیب زمینی بدزدند.
ونک برخلاف تمامی قوانین و قواعد ارتش، رابطه ای دوستانه با استوار اسکلینگ شکل می دهد. جانب داری های اسکلینگ از سربازان تحت فرمانش باعث شعله ور شدن خشم افسری دیگر در ارتش شده و هنگامی که زمان جنگ در جبهه های روسیه فرا می رسد، ترس، تردید و بی اعتمادی بین نیروها باعث رقم خوردن پایانی شوکه کننده می شود.
خداحافظی سرباز در اصل خداحافظی برای همیشه است . این قطارهایی که سربازها را در سراسر اروپا به مرخصی می برند چه بار عظیم و جنون آمیزی از درد را جا به جا می کنند . اگر این راهروهای کثیف می توانستند زبان باز کنند ، اگر این شیشه های درد کشیده می توانستند فریاد بکشند و نیز این ایستگاه های قطار ، این ایستگاه های ترسناک ، اگر سرانجام همه اینها می توانستند از دردها و نا امیدی هایی که شاهدش بوده اند فریاد بکشند! آن وقت دیگر جنگی در کار نبود.
سکوت لرزان ادم مست فقط با اطمینان مهار شده آدمی قابل مقایسه است که روی طنابی در نوسان ، میان دو برج مرتفع در ابدیت ، راه می رود . اگر کسی فقط به پاهای او نگاه کند ، با خود می گوید چه آدم محتاطی ، چه قدر آهسته و با احتیاط راه می رود ! و در حقیقت کسی که ان بالا راه می رود ، کاملاً هم بی احتیاط است.
اگه نمی تونین بفهمین که ما به دنیا نیومده یم که بی خیال باشیم ، پس دست کم اینو درک کنین که به دنیا نیومده یم که فراموش کنیم . کدوم بی خیالی و فراموشی! ما به دنیا اومده ایم که به یاد بیاریم ، نه که فراموش کنیم . بلکه به یاد بیاریم . ما برای همین به دنیا اومده یم.
هاینریش بل اولین داستانهای کوتاهش را در 1947 در مجلات مختلف به چاپ رساند که بخشی از آنها به ادبیات پس از جنگ و بخشی به ادبیات ویرانهها تعلق دارند. اغلب این آثار به تجربة شخصی بل از جنگ و همینطور ویرانی سرزمین آلمان پس از جنگ میپردازند. بل بعضی از بهترین داستانهایش را در 1950، در مجموعهای با عنوان بیگانه منتشر کرد که باعث شهرت او در مقام نویسندة داستان کوتاه شد. از آن پس او رمانها و داستانهای کوتاه بسیاری نوشت که بخشی از آنها از درخشانترین آثار ادبی قرن بیست آلمان به حساب میآیند.
دیدگاه خود را ثبت کنید