📕 دکتر پاسکال
✍ امیل زدلا
دکتر پاسکال آخرین رمان از سری مجموعه خانوادهٔ روگُنها است که اولین آن ثروت روگنها است. زولا در برنامهریزی خود تصمیم داشته که این سری را در ۱۰ رمان خلاصه کند؛ ولی با نوشتن نانا در سال ۱۸۸۰، تمایل مییابد تا هر چه بیشتر برنامه کارش را پر بارتر و حجیم تر گرداند. وی هنگامی که به نوشتن دکتر پاسکال مشغول میگردد بیست سال پیرتر شده و تجربیات ذیقیمتی کسب کردهاست. او دیگر زولائی نیست که ثروت روگنها را نوشت، او ریز بین تر شده و میداند که توقع خوانندگانش نیز متحول تر گردیده. از سوئی تغییرات عظیمی از جهت فلسفه، سیاسی و حتی مذهبی کردهاست. زولا به رغم تمام بدبینی هائی که در وجودش موج میزند، هنگامی به نوشتن آخرین رمان خانواده روگنها همت میگمارد که مادرش را از دست دادهاست و در همان سال دوست نزدیکش فلوبر چشم از جهان فرو بستهاست. در این زمان ترس و وحشت زولا را دگرگون مینماید. زولا دیگر قانع نمیشود تا به آثاری بپردازد که در ردیف نوشتههای قبلی قرار گیرد. او به ناشر خود میگوید بالاخره علم در جائی باید معرفی شود. به همین جهت نیز در رمان دکتر پاسکال از تمام اطلاعات و تحقیقات خود بهره میگیرد و اعتراف میکند که میخواهم با نوشتن رمان دکتر پاسکال تمام مفاهیم فلسفی این سری را خلاصه کنم...
دیدگاه خود را ثبت کنید