عنوان کتاب: حواسم بهت هست
نویسنده: مری هیگینز کلارک
مترجم: حمیده نعمتی لفمجانی
تعداد صفحات کتاب: 202 صفحه
زبان کتاب: فارسی
نوع فایل: PDF (RAR)
نویسنده آمریکایی کتاب حواسم بهت هست را ملکه تعلیق نام نهاده اند و این نام را مرهون رمان های تریلر روانشناسی اش است.
ژانری که به گونهای درونمایه داستانی جنایی و معمایی با تم روانشناسی محسوب می شود و با توجه به این که مری هیگینز کلارک فارغ التحصیل فلسفه از دانشگاه فوردهام است، توانسته رمانهایش در این ژانر را با درونمایه فلسفی و روانشناسی درآمیزد و با زبانی ساده به مخاطب ارائه دهد، از این رو هر ۵۱ کتاب کلارک جزء کتابهای پرفروش در ایالات متحده آمریکا بودهاند.
داستان کتاب حواسم بهت هست در ایالت نیوجرسی امریکا اتفاق می افتد. کلارا دالینگ مهمانی گرفته و جیمی دوست کلارا که مشکل ذهنی دارد به مهمانی دعوت نشده است. او که از پنجره خانهاش مهمانی را زیر نظر دارد تصمیم می گیرد برای سر و گوش آب دادن و کمک به کلارا بعد از مهمانی به خانه آنها برود که شاهد یک اتفاق ناگوار می شود. شخصی از جنگل وارد حیاط خانه کلارا می شود و با یک جسم سنگین بر سر دختر می کوبد و او را به داخل استخر هل می دهد.
جیمی ساده دل که فکر نمی کند ماجرا پیچیدهتر از یک درگیری ساده باشد، خیال می کند کلارا بعد از ضربهای که خورده در استخر مشغول آبتنی است پس تصمیم می گیرد به او بپیوندد غافل از این که خودش را در چه دردسر بزرگی انداخته است. مری هیگینز کلارک داستانهایش را به زبانی روان مینویسد و بسیاری از منتقدان معتقدند خواننده آنچنان غرق در کتاب می شود که زمان از دستش خارج می شود و خود را ساعتها مشغول خواندن کتاب می بیند.
در واقع علاقه نویسنده به آگاتا کریستی و شرلوک هولمز سبب شده هوش و زیرکی کارآگاه مایک ویلسون تا حدودی ما را یاد شرلوک هولمز بیندازد. هیگینز همچنین رمان حواسم بهت هست را با مجموعهای از اطلاعات ارائه داده که نشان می دهد او صرفا یک رمان جنایی ننوشته است. او در جای جای کتاب با نقل داستانها و روایتهایی نشان می دهد که چگونه از فرهنگ دیگر کشورها آگاهی دارد و از این مهم برای تلطیف فضای جنایی داستان و کمک به تعلیق مدنظر بهره برده است.
اگر تو دو مرد را می دیدی که سوار قطار می شوند در حالیکه هریک از آنها با خود کیسه های مشکی زباله حمل می کنند که محتویات آنها مشخص نیست چه فکری می کردی؟ از نظر من که مادر یک پسر نوجوان هستم که اتاق خوابش به زور تمیز و مرتب می ماند، صرفا فکر می کنم از اینها بعید نیست. یعنی حتی نتوانستید در اتاقتان یک ساک دستی پیدا کنید آقایان؟ آنها پر سر و صدا و پر جنب و جوش هستند و بازیگوشی می کنند همانطور که همه ی مردها در دهه ی دوم زندگی اینگونه اند تا اینکه بالاخره باعث می شوند نگهبان چاق و چله ی ایستگاه قطار از روی نارضایتی با خشمی طوفانی در سوت خود بدمد.
بعد از اینکه از سر و کله زدن با درب اتوماتیک و باز و بسته کردن مکرر آن حوصله شان سر رفت و آن را کاری مضحک یافتند در نزدیکترین ردیف به قفسه ی بالای کوپه ها می نشینند. اما بعد، ظاهرا چشمشان به دو دختر از اهالی کرن وال می افتد و نگاهی معنادار با هم رد و بدل می کنند و به سمت پایین واگن و به قصد نشستن در ردیف صندلیهایی درست پشت سر دختران به راه می افتند. در دلم می خندم. می دانی، من مخالف خوشی دیگران نیستم. خودم هم یک زمانی جوان بودم. می بینم که دختران به یکباره سکوت می کنند و خودشان را جمع و جور می کنند، یکی از آنها با چشمانی گرد شده به دوستش نگاه می کند- و بله، یکی از مردان به طرز به خصوصی جذاب است، مثل یک مدل و یا اعضای یک گروه موسیقی.
و تمام اینها مرا به یاد آن حس خاصی می اندازد که انگار این جور وقتها ته دل ات غنج می رود. برای همین وقتی مردها بلند می شوند و می ایستند و آن یکی که خوش قیافه است از روی ردیف صندلیها به طرف دختران خم می شود و از آنها می پرسد که آیا می تواند برایشان چیزی از بوفه بگیرد و می گوید: « چون من دارم به بوفه می روم » ، تعجب نمی کنم و حتی ذرّه ای هم آن را ناپسند نمی دانم. بعد نوبت معرفی و ردّ و بدل کردن اسمهایشان و بگو بخند است، و ماجرا شروع می شود. اول دو فنجان قهوه و کمی بعد چهار تا آبجو، مردها به دخترها ملحق شده اند- هر چهار نفر به اندازه ی کافی به من نزدیک هستند تا بتوانم جمله به جمله ی مکالماتشان را دنبال کنم.
کتاب حواسم بهت هست، رمانی که اولین بار در سال 2018 منتشر شد یکی از پرفروشترین رمانهای هیگینز است. داستانی معمایی-جنایی که در آن مجموعهای درهم تنیده از روابط انسانی به رخ مخاطب کشیده می شود. جسد دختری هجده ساله به نام کری داولینگ، پس از یک مهمانی و وقتی پدر و مادرش بیرون هستند، در کف استخر خانه پیدا می شود. اولین مظنون، دوست پسر اوست که جر و بحثی در مهمانی با او داشت. اما همسایه ای بیست ساله نیز هست که از دست کری عصبانی بوده چون کری او را به مهمانی اش دعوت نکرده بوده است.
آیا کس دیگری هم هست که هنوز در رادار پلیس ها قرار نگرفته باشد؟ خواهر بزرگتر کری، آلین، عزم خود را جزم کرده که به نیروی پلیس کمک کند تا پرده از حقیقت بردارند. اما آلین نمی داند که با این کار، جان خودش را در معرض خطری بزرگ قرار داده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید