عنوان کتاب: تنهای بزرگ
برنده جایزه بهترین کتاب داستانی تاریخی گودریدز در سال 2018
از پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز
از پرفروش ترین کتابها در ایران
نویسنده: کریستین هانا
مترجمان: علیرضا موسوی و فاطمه ملک زادگان
تعداد صفحات کتاب: 390 صفحه
زبان کتاب: فارسی
نوع فایل: PDF (RAR)
کتاب تنهای بزرگ، اراده انسان ها در تحمل مسائل غیرقابل تصور را مورد بررسی قرار می دهد.
کتاب پیش رو به قلم کریستین هانا، از پرفروش ترین کتاب های سال 2018 در آمریکا، داستان زندگی سربازی آسیب دیده را در سال 1970 به تصویر می کشد که برای شروع یک زندگی جدید، خانوادهاش را به آلاسکای وحشی می برد. نویسنده به ظرافت زیبایی طبیعی و خطرات آلاسکا و تصویر یک خانواده بحران زده و جامعهای در شرف تغییر را به نمایش گذاشته است.
کریستین هانا در کتابش، تنهای بزرگ به روابط پیچیده و مشکلات خانوادهی آرنت آلبرایت می پردازد. او در جنگ ویتنام، ضربه های روحی شدیدی خورده است و حالا تصمیم گرفته خانوادهاش را به آلاسکا منتقل کند تا زندگی جدیدی را در آنجا آغاز کنند. لنی سیزده ساله، دختر ارنت، که میان رابطه ی پراحساس و پرفراز و نشیب والدینش گیر افتاده، چاره ای جز پذیرش این شرایط جدید ندارد و امیدوار است این سرزمین جدید، آینده ای بهتر را برای خانواده اش رقم بزند.
خانواده ی آلبرایت در گوشه ای دور افتاده از آلاسکا، با اجتماعی کوچک از مردانی قدرتمند و زنانی حتی قدرتمندتر آشنا می شوند. اما با نزدیک شدن زمستان و کوتاه تر شدن روزها، وضعیت روحی و روانی ارنت رو به وخامت می گذارد و خطرات داخل خانه، از دنیای بیرون بسیار بیشتر می شوند. لنی و مادرش در کلبه ی کوچک خود، حقیقتی ترسناک را درمی یابند؛ آن ها تنها هستند و هیچکس نیست که به آن ها کمک کند. کتاب تنهای بزرگ برای دوست داران و علاقهمندان به مطالعه رمان و داستانهایی از نویسندگان خارجی، جذاب و خواندنی است.
داخل کلیسا بزرگتر از آن بود که از بیرون دیده می شد. دیوارهای تختهای با مهرههای سفید و کفپوشی از درخت کاج. آنجا نیمکتی وجود نداشت. مردم در حالی که کنار هم ایستاده بودند، فضا را پر کرده بودند. مردی که لباس سفید و کت خزدار پوشیده بود، در مقابلش ایستاد. صورتش به کل در میان سبیل و ریش پنهان شده بود. تقریبا تمام کسانی که لنی در کانق دیده بود، آن جا بودند. او لارج مارج را دید که وسط خانم رودز و ناتالی ایستاده بود. همهی خانواده هارلند در حالی که به هم چسبیده بودند، در آن جا بودند. حتی پت دیوانه هم با آن قویی که در بغل گرفته بود، آن جا بود.
اما این ردیف اول بود که توجه او را به خود معطوف کرد. آقای والکر در کنار دختر زیبایی با موهای بلوند ایستاده بود که لنی احتمال داد او میتواند آلیسکا باشد. و در آن طرف، خویشاوندان والکر ایستاده بودند که تا به حال لنی آنها را ندیده بود. درست در سمت راست آنها یک نفر تنها ایستاده بود، آن متیو بود. کالهون مالوس، دوست پسر جنوا، با جابهجا کردن پاهایش، سنگینی وزن خود را تحمل میکرد. گویی نمیدانست که چهکار کند. اطراف چشمانش قرمز بود.
لنی سعی کرد توجه متیو را جلب کند. اما باز و بسته شدن درهای کلیسا و وزش سرما و برف به داخل مانع از آن می شد. او آنجا با شانههای خمیده و گونههای افتاده، ایستاده بود. صورت او در میان موهایش، که به نظر میرسید یک هفته است که آنها را نشسته، پوشیده شده بود. لنی خانواده خود را به طرف ردیف خالی دنبال کرد و پشت خانواده مد ارل ایستاد. مد ارل بلافاصله با بابا دست داد. لنی به متیو خیره شد، دلش میخواست که او نیز به لنی نگاه کند. او نمیدانست چه بگوید. شاید اصلا او نمیخواست چیزی بگوید و فقط دلش میخواست دستش را بگیرد.
خانواده ای ناامید فقط در بیابان تقریباً جدا شده آلاسکا شروع جدیدی را به دست می آورند تا دریابند که محیط غیرقابل پیش بینی آنها از رفتارهای نامنظم موجود در طبیعت انسان کمتر تهدیدآمیز است. کتاب تنهای بزرگ از داستانی جذاب و گیرا برای مخاطب خود بهره می برد و به خوبی به اجزای داستان پرداخته شده است که در حد اسمش شما را راضی خواهد کرد. این داستان با روحی حماسی، اراده آدمها را در تحمل شرایط ناگوار می آزماید.
دیدگاه خود را ثبت کنید