عنوان کتاب: سن عقل
جز برترین کتاب های اگزیستانسیالیسم
نویسنده: ژان پل سارتر
برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 1964
مترجم: حسین سلیمانی نژاد
تعداد صفحات کتاب: 381 صفحه
داستان کتاب سن عقل، خیلی نامرئی روی روان تاثیر میگذارد. با خوندن هر بخش از هر شخصیت، احساس همزاد پنداری خواهید کرد.
انسان امروزی بیشتر از هر زمان دیگر با مفهوم آزادی درگیر است. میل به آزاد بودن و داشتن حق انتخاب منجر به تغییرات اجتماعی و حتی جنگ و درگیری شده است. آزادی های فردی هم همواره محل بحث افراد بوده است و هنوز بشر به تعریف جامع و کاملی از مفهوم آزادی نرسیده است. داشتن حق انتخاب سادهترین تعریف آزادی است اما ابهامات زیادی در این عبارت وجود دارد.
آیا انسان ها همگی تجربه و سواد برابر برای انتخاب دارند؟ حد آزاد بودن کجاست؟ آیا انسان مختار است که هرکاری را که انتخاب کرده، انجام دهد؟ ژان پل سارتر در رمان سن عقل، مفهوم آزادی را بررسی کرده است. کتاب حاضر، داستان انسان های سردرگم و مضطربی است که گاهی از اضطراب هستی و گاهی از اضطراب های تحمیل شده بر هستی سخن می گویند.
کتاب سن عقل مهمترین اثر ژان پل سارتر است که در قالب یک داستان فلسفی، از طریق کشمکشها و مکالمات شخصیت اصلی، مفهوم آزادی را به عنوان هدف نهایی انسان بررسی میکند. شخصیت اصلی داستان به نام ماتیو استاد فلسفه است. او با نامزدش مارسل سالهای طولانی در ارتباط هستند. رمان از جایی آغاز میشود که ماتیو میفهمد مارسل باردار است. بچهدار شدن برای ماتیو خیلی سخت و ناگهانی است چرا که زندگی راحت، بیقید و بند و آزادش را از او میگیرد.
از این رو به مارسل پیشنهاد میدهد تا بچه را سقط کند اما پول کافی برای این کار ندارد و مهمتر از آن مارسل نمیخواهد بچهاش را از بین ببرد. ماتیو از ژاک برادر بزرگترش درخواست پول میکند اما ژاک به جای دادن پول به او، تلاش میکند تا وی را با واقعیت های زندگی مواجه کند. سراسر این رمان بیانگر کشمکش های درونی ماتیو است که سعی میکند به درکی درست از چرایی و مفهوم زندگی در شرایطی برسد که روز به روز پیرتر میشود و میان آزادی و درگیر کردن خود با دیگران، سرانجام یک انتخاب داشته باشد.
از آغاز داستان کتاب سن عقل، که با خبر بارداری مارسل نامزد ماتیو مواجه میشویم تا پایان آن، ماتیو به دنبال جمع آوری پولی برای سقط جنین است. در این میان او با افراد زیادی مثل برادر بزرگش دیدار میکند، سارتر در بین مکالمات این شخصیتها عقاید خود را مطرح کرده است. از جذابترین مکالمات میان شخصیتها جایی است که ماتیو و برادرش ژاک به صحبت درباره مشکل و دغدغهاش مشغولاند.
در این گفت وگو ژاک واقعیت زندگی را پیش چشم ماتیو قرار میدهد. ژاک ماتیو را جزئی از طبقه مرفه جامعه میداند که خود را درگیر شعارها و سخنان جالبی مثل آزادی کرده است. هر چند ماتیو تصور میکند با دیگران تفاوت دارد، با این حال در سبک و شیوه زندگی تفاوتی با آنها ندارد. در این رمان، ژان پل سارتر به خوبی به توصیف شخصیت ماتیو پرداخته و حرف برادرش را تأیید میکند.
وقتی که دوست ماتیو او را به یک مهمانی که کمونیستها در آن جمعاند دعوت میکند، در حالی که در آن موقعیت میتوانست به زندگی آزاد خود ادامه دهد، باز هم ماتیو دعوت دوستش را نمیپذیرد. این موضوع نشان میدهد که او بسیار با خود در کشمکش است و مسیر زندگیاش را هنوز نیافته. او در کل رمان سن عقل به دنبال پیدا کردن آزادی و معنای آن است.
مارسل با ترش رویی گفت: «آدم هیچ وقت نمیفهمد که شما جدی میگویید یا شوخی میکنید.» ولی معلوم بود که قند توی دلش آب شده است. کمی خودش را بالا کشید و نیم نگاهی به آینه انداخت. این حرکت ناشیانه و بی شرمانه دانیل را عصبانی کرد. در عشوه گری او صداقتی کودکانه و معصومانه وجود داشت که با صورت سختی کشیده اش جور در می آمد. دانیل به او لبخند زد. مارسل پرسید «من هم میخواهم بپرسم چرا میخندید؟»
«چون مثل دختر بچه ها به آینه نگاه کردید. هر وقت سرتان به خودتان گرم میشود، آدم تحت تأثیر قرار میگیرد.» مارسل قرمز شد و پا به زمین کوبید. نمی تواند جلو خودش را بگیرد و چاپلوسی نکند! هر دو خندیدند و دانیل بدون آن که دل و جرئتش را داشته باشد با خودش گفت «زود باش.» همه چیز آماده بود. وقتش بود ولی دانیل خودش را سست و بی اراده میدید. برای شهامت پیدا کردن به ماتیو فکر کرد و از این که کینه اش را همان طور دست نخورده میدید، احساس رضایت کرد.
ماتیو مثل استخوان خشک و شفاف بود. میشد از او متنفر شد. اما از مارسل نمی شد. «مارسل! به من نگاه کنید.» بالاتنه اش را جلو آورده و با قیافه نگرانی به مارسل خیره شده بود. مارسل گفت «بفرما.» مارسل نگاهش را به او دوخت، ولی سرش با لرزش های خشکی تکان تکان می خورد. به سختی می توانست چشم در چشم یک مرد بدوزد. «خسته به نظر می آیید.» مارسل پلک زد. گفت «یک کم ناخوشم. به خاطر گرماست.»
دانیل کمی خم تر شد و با لحن سرزنش آمیز و تأسف باری تکرار کرد «خیلی خسته! چند لحظه پیش نگاهتان میکردم. وقتی مادرتان داشت ماجرای سفرش را بهم تعریف میکرد، نگاهتان میکردم. انگار فکرتان خیلی مشغول بود، خیلی عصبی بودید…» مارسل با خنده غضب آلودی حرفش را برید. «گوش کنید دانیل این بار سوم بود که سفرش را برایتان تعریف میکرد و شما هربار با همان دقت و علاقه به حرفهایش گوش میدادید…
کتاب سن عقل ژان پل سارتر، برای خوانندگان بی حوصله و ذهن های شتابزده چندان مناسب نیست. صفحات بسیاری به گفتگوهای بی اهمیت و جزئیات زاید اختصاص یافته است. رئالیسمی غیر ضروری دارد. مثلا يك صفحه تمام به استفراغ مارسل می پردازد و تعداد بی مانندی هم آدمهای عاطل و زبون دارد.
اما در میان این نخالهها، مهارت ادبی سارتر با سرافرازی در مشاهده دقیق شخصيتها و نشان دادن تفاوت های جزئی و تجزیه و تحلیل و بیش از همه، در تصویر قدرتمندی که از زوال اخلاقی و اجتماعی به دست می دهد خودنمایی می کند. در اینجا نیز مانند هستی و نیستی انسان «سودای عبثی» است و زندگی به گونه غیر قابل اغماضي بی معنی می نماید.
کتاب سن عقل اولین کتاب از سه گانهی «راه آزادی» است. «تعلیق» و «عذاب روح» دو اثر دیگر مجموعهی راه آزادی هستند که در این مجموعه سارتر، عقاید اگزیستانسیالیستی خود و مفهوم آزادی را شرح داده است. کل داستان کتاب در دو روز اتفاق میافتد و عقاید اگزیستانسیالیستی سارتر در قالب داستان شرح داده شده است. یکی از مفاهیم بنیادی فلسفهی اگزیستانسیالیستی؛ آزادی و داشتن حق انتخاب است که سارتر سعی میکند این موضوع را در داستانش بررسی کند.
درباره ی شخصیت های کتاب سن عقل به شکل هوشمندانه ای تحقیق شده و همه چیز به شکلی جامع و با تمرکزی بی نقص پرداخته شده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید