داستان کتاب انسان و درونش از جایی شروع می شود که اندروز بعد از درگیری با ماموران گمرک که منجرب کشته شدن یک مامور شده از دست همدست قاچاقچی خودش فرار می کند. و بطور اتفاقی به خانه الیزابت می رود. مردی که الیزابت با او زندگی می کرده به تازگی مرده است و اندروز از الیزابت در برابر همسایه ها که گمان می کنند وی زنی است که به اخلاقیات پایبند نیست محافظت می کنند. پس از اینکه اندروز در مه با کارلین که رئیس قاچاقچی هاست مواجه می شود به خانه الیزابت برمی گردد و الیزابت او را متقاعد می کند که در دادگاه لوز بر علیه قاچاقچی ها شهادت دهد…
دیدگاه خود را ثبت کنید