چکیده:
در این نوشتار، روشنگری و تاریخچه و مؤلفههای برجسته آن بررسی شده است؛ مؤلفههایی همچون انسانگرایی، تساهل و مدارا، حقوق بشر و... .
روشنگری، که بهتدریج در قرن هجدهم میلادی به صورت فرآیندی پرتکاپو و تأثیرگذار درآمد، بهطور عمده در فرانسه، انگلستان و آلمان ظهور کرد. نامداران بزرگ روشنگری عبارت بودند از بیکن، مونتسکیو، دکارت، لاک، نیوتن، ولتر، روسو، دیدرو، دالامبر، هولباخ و کانت. در میان طیف گسترده کوشندگان روشنگری، هم فیلسوفان تجددگرا جای میگرفتند، هم اندیشهوران الاهی و هم ادیبان، شاعران و خطیبان. در فرآیند روشنگری، جایگاه و حقوق انسان، خرد خودبنیاد، خوداندیشی، نقادی، دانش تجربیِ بر پایه مشاهده و آزمایش، و استقلال دو نهاد دین و سیاست از یکدیگر مورد تأکید قرار گرفت. نواندیشان دینی و سیاسی، بر شکاکیت و پرسشگری نقادانه در حوزه دین و اخلاق نیز تأکید میکردند.
بیتردید، تلاشهای اندیشهوران در سایهسار آزادیهای مدنی در انگلستان، به غنا و فربهی فرآیند روشنگری افزود. در آلمان، روشنگری سیمایی متفاوت از فرانسه و انگلستان داشت. اندیشهوران آلمانی، بدون اعتنای جدی به یافتههای فلسفه تجربی، بیشتر با آرا و اندیشههای انتزاعی و نظری سرگرم بودند. در قرن نوزدهم میلادی، پرچم اندیشه روشنگری در دستان هگل و هاینه و انگلس و مارکس قرار گرفت. در قرن بیستم، اندیشمندانی همچون آدورنو و هور کهایمر به بازاندیشی در نظریه روشنگری پرداختند و به این نتیجه دست یافتند که ایدههای روشنگری، چون آزادی، حقیقت، انسانگرایی و مدارا، از گوهر خویش تهی گشته است. لو کاچ و مار کوزه نیز در شمار بازنگران نظریه روشنگری در قرن بیستم قرار دارند.
دیدگاه خود را ثبت کنید