قسمتی از جلد هفتم مجموعه وحشی با نام دخمه شیاطین:
مریدا دو دستش را به نشان تسلیم دو طرفش نگه داشت و گفت
– من فقط میخوام باهات روراست باشم! چیکار میشه کرد؟
راه فراری از این وضعیت داریم؟ باید باهاش کنار بیایم مگه غیر از اینه؟!
صدای مدلین از بغض لرزید و با گلایه گفت
– گویا معنی کنار اومدن واسه من و تو خیلی باهم فرق داره!
من درد میکشمو تو با دخترای دیگه میری حموم!
اوضاع بدی شده بود. مدلین درحالی گلایه میکرد که خودش هم میدانست اگر درد میکشد مقصر مریدا نیست!
مریدا- اگه مشکلت اونان، من هیچکاری باهاشون نکردم. بعد از چند دقیقه هردوشونو مرخص کردم رفتن!
مدلین با چشمان شکاک و ماتم زده به مریدا نگاه میکرد، قلبش فشرده شده بود.
دیدگاه خود را ثبت کنید