PDF رمان مومیایی از پگاه (P*E*G*A*H)
این رمان که به نام P*E*G*A*H منتشر شده داستان زندگی دختری به نام تارا را روایت میکند با گذشته ای پیچیده و زندگی پر از فراز و نشیب که اثراتش تا الان هم گریبان گیرش است، تارا به همراه نامزدش اشکان که در پی آماده سازی مراسم عروسی شان هستند اما …
پاتریک نامردی نکرده، اما برای مارتایی که عشقش را به خاطر پاتریک از دست داده، این حرف ها خنده دار است و از همه خنده دار تر دلسوزی و همزاد پنداری من، با این زن افسار گسیخته و سنگ دل است … پوزخند شیطانی اش دلم را آشوب می کند … دستش را روی سینه قفل می کند و شمرده می گوید:
نه پاتریک! نه! این دفعه نمی تونی دخترم رو با پول بخری. متاسفم! سارا گریه را فراموش می کند … جماعت بهت زده، بهت زده تر می شوند و خروش پاتریک همه را می ترساند … دهنت رو ببیند مارتا! زن جوان یک تای ابرویش را با ناز بالا می اندازد و بی حرف و با لبخند به پاتریک خیره می ماند … پاتریک می جهد و بازوی مارتا را با خشونت می گیرد و با خودش می برد
فریاد های مارتا گوشم را می آزارد. دست و پا می زند، بد و بیراه می گوید، اما پاتریک همچنان مصمم او را دنبال خودش می کشاند … پله ها را با زد و خورد بالا می روند … روی پله های آخر، مارتا به چشم پاتریک چنگ می اندازد … پاتریک از شدت درد دستش را رها می کند … از همین فاصله می توانم خونی که از چشمش بیرون می زند را ببینم
هر دو دستم را از شدت وحشت، روی دهانم می گذارم … برادرها می خواهند دخالت کنند، اما پدر با یک حرکت دست مانعشان می شود … سارا از غفلت من استفاده می کند و از روی پایم پایین می پرد و دوان دوان از پله ها بالا می رود … مارتا با نفرت مشت هایش را روی سر و صورت پاتریک زخمی فرود می آورد …
دیدگاه خود را ثبت کنید