PDF رمان تلافی تا نابودی به قلم زهرا حشم فیروز
رنم دختر شیطون و زخم دیده ای که از جنس مخالفش متنفره ولی دست سرنوشت بازی عشق و نفرت رو براش رقم می زنه و…
به نام خداوند من که هر که داردش پادشاه است.
» جز من را که چاره نیست.
بایدم تا زنده ام در درد زیست.
عاشقم من، عاشقم من، عاشقم.
عاشقی را لازم آید درد و غم.
راست گویند این که: من دیوانه ام.
در پی اوهام ها یا افسانه ام.
زان که بر ضد جهان گویم سخن.
یا جهان دیوانه باشد یا که من.«
»نیما یوشیج«
به لب هام خیره شد و دندون هاش رو به هم سایید و ادامه داد: دیگه این رنگ رو روی لبهات نبینم، الان هم قبل رفتن از این
جا پاکش می کنی وگرنه خودم به روش خودم برات پاکش می کنم.
بعد محکم پرتم کرد رو کاناپه و دستمالی رو به سمتم گرفت.
– اول رژت رو پاک کن بعد برو.
دستمال رو ازش گرفتم و تیکه تیکه کردم و ریختم جلوی پاش و با صدایی که به شدت از ترس و عصبانیت می لرزید گفتم:
دیدگاه خود را ثبت کنید