فهرست
بخش عنوان صفحه
۰ شناخت مسئله ۴
۲ تعریف مسئله ۰۱
۹ مشاهدهی هدفمند ۰۱
۴ سازماندهندههای تصویری و فوران ایدهها ۲۰
۵ تعیین هدف ۹۰
۹۳ عیبیابی ۱
۷ منابع دستیابی به اطالعات ۴۴
۳ ارزیابی حقیقت ۵۰
۳ شگردهای اقناعکردن ۵۳
۰۱ بازی ارقام ۱۵
۰۰ نقش عواطف در تصمیمگیری ۷۲
۰۲ استدالل قیاسی ۷۳
۰۹ امکان خطا در استدالل قیاسی ۳۱
۰۴ استدالل استقرایی ۳۲
۰۵ امکان خطا در استدالل استقرایی ۳۳
۰۱ روشهای منحرفکردن افکار ۰۱۵
۰۷ قضاوت شخصی ۰۰۰
۰۳ توضیح یا استدالل؟ ۰۰۳
۰۳ چکیدهی بخشها ۰۲۵
بخش ۱
شناخت مسئله
اگر میخواهید شروع کنید به انتقادی فکرکردن و بر آناید که مسائل را با دیدی سنجشگرانه حل کنید، اول از همه
باید بدانید که مسئله چیست و میزان اهمیت و دشواریاش چقدر است.
ما هر روز با مسئلههای گوناگونی روبهرو هستیم. برخیشان ساده هستند و زمان کمی طول میکشد تا آن را حل
کنیم. یک نمونه کمبودن بنزین ماشین است.
بعضی دیگر از مسائل، پیچیده هستند و زمان و فکر بیشتری میطلبند. برای نمونه، کارفرما از شما میخواهد
کشف کنید که چرا شرکتتان نتوانسته تازهترین کاالیش را به مهمترین مشتری خود بفروشد.
وقتی با مسئلهای روبرو میشویم، باید آن را اولویتبندی کنید. از خودتان بپرسید آیا باید بیدرنگ به این مسئله
توجه کرد یا این که میتوانید بعد از تمامکردن کارهای قبلیتان آن را انجام دهید.
اگر چند مسئله دارید پس باید آنها را بر حسب اهمیتی که دارند ردهبندی کیند و اول از همه به مهمترین مسئله
بپردازید.
مسئله چیست؟
مسئله، سؤال یا موقعیتی است که باید آن را برطرف کرد. یعنی وقتی با مسئلهای روبرو میشوید، باید تصمیم
بگیرید برای آن چارهای بیابید.
مسائلی که در قالب سؤال مطرح میشوند، نوعاً جواب سادهای ندارند. فرض کنید از شما بپرسند »چرا به جای
اینکه به نامزد الف رای بدهید به نامزد ب رای دادهاید؟« یا »چرا شما بیش از فالنی مستحق ارتقای مقام
هستید؟« شما جواب را میدانید اما به آسانی نمیتوانید آن را در قالب کلمات بیان کنید.
اما در مورد موقعیتها، باید دست به تفکر تحلیلی زد و دربارهی بهترین عمل تصمیم گرفت. برای مثال، فرض کنید
همکارتان دربارهی سود شرکت اغراق میکند – و این کار را برای خشنودی رئیس شرکت انجام میدهد. آیا باید
موقعیت شغلی او را به خطر اندازید؟ اگر جواب مثبت است، به چه کسی باید گزارش کاری او را بگویید؟
راهنماییهایی برای شناخت مسئله
یکی از معمولیترین دالیل نشناختن مسئله این است که ما دلمان میخواهد از اقدامکردن و پذیرش مسئولیت
طفره برویم. انسانها فکر میکنند که اگر مسئله را نبینند، پس هیچ مسئولیتی برای حلکردن آن هم ندارند. این نوع فکرکردن منجر بدان میشود که فرد "متوجه" نشود که فقط پنج مورد از کارهای اداریاش را انجام داده و موارد
دیگری هم هستند که باید انجام دهد. اما اگر متوجه شود، میتواند موارد را اولیتبندی کند.
اگر مسئله را نشناسیم، مسئله بزرگتر و پییچدهتر میشود، یا مسئلههای جدیدتری به وجود میآیند. برای نمونه،
وقتی یکی از کارکنان شرکت، کاالیی را بهصورت ناقص به کارکن دیگری میفرستد و متوجه نمیشود که نقص کاال
کجا بوده، وقتی این کاال به دست کارکنی دیگر میافتد وی نیز آن را همانطور ناقص به دست مشتری میدهد.
مشتری هم بابت ناقصبودن کاال شکایت میکند. همیشه به یاد داشته باشید که نشناختن مسئله معموال منجر به
کار بیشتر و مسئلههای بیشتری میشود.
تعیینکردن وجودداشتن مسئله
بعضی از موقعیتها به نظر مسئله میرسند، اما در واقع مسئله نیستند. چطور میشود چنین چیزی را تشخیص
نیازمند چاره و راهحل است؟«
داد؟ از خودتان بپرسید »آیا این بخشی از رویهی معمول است یا این که واقعاً
وقتی دارید مسئلهای را دارید حل میکنید، مهم است بدانید که چه مهارتهایی مورد نیاز است و چه مهارتهایی
مورد نیاز نیست. برای نمونه: جمال، کارمند بانک است و دو هفته است که به یک همکار جدید کار میآموزد. کارمند
جدید در اولینروز کاریش اشتباههایی انجام میدهد. آیا جمال باید از رئیساش بخواهد که وقت بیشتری برای
کارآموزی به کارمند جدید اختصاص دهد؟ یا اینکه جمال باید بفهمد رئیساش چه انتظاراتی از کارمند جدید دارد؟
جمال پی میبرد که رئیس طبیعی میداند که کارمند جدید در هفتهی اول کاریاش چند خطای کوچک داشته
باشد. بنابراین آن چیزی که جمال مسئله میداند، اصالً مسئله نیست.
انواع مسئله
وقتی مسئله را تشخیص دادید، پیش از آن که اقدام به حل آن کنید، باید نوع مسئله را مشخص کنید؛ مشخص کنید
که چهقدر به جدول زمانی شما و اولویتهای شخصی شما مربوط میشود. دو معیاری که در این مورد میتواند
مفید باشد اینها هستند: میزان دشواری و اهمیت.
مسئلههای دشوار
مسئلههای دشوار دارای این ویژگیها هستند:
۰. نیازمند چارهای بالفاصله هستند،
۲. ممکن است نیاز باشد که افراد باتجربه را درگیر حلکردن مسئله کنیم،
۹. ممکن است منجر به پیآمدهای جدیای شوند که چارهناپذیر باشند.
برای نمونه، نشتکردن لولههای خانه مسئلهای دشوار است. تا زمانی که نشتی گرفته نشود، آب چکه خواهد کرد
و احتماال همهجا را خواهد گرفت. آب میتواند همهچیز را خراب کند، کف چوبی خانه و فرشها و مبلمان و دیوارها را.
دیدگاه خود را ثبت کنید