📚 معرفی کتاب
"خانواده محترم" چشم اندازی است با دو منظر تمام و هزاران منظر ناتمام. چشم اندازی از زندگی دو زن، یکی چشم انتظار دوست داشتن و یکی دوست داشته شدن... کلارا؟ ویرجینیا؟ انتخاب با مخاطب است.
داستان چنین آغاز می شود:
جان سالم به در برده و زنده مانده ای. هم خودت و هم خانه ات، اتاق هایت، تختخواب هایت، عکس هایی را که قاب کرده و دور و بر خود، این جا و آن جا چیده ای، درست مثل تصاویر قبرستانی خصوصی. لباس هایت ته مانده ای است از جهانی دیگر، کفش هایی را که برای خود انتخاب می کنی همیشه از مد افتاده است. شبیه کفش های قبلی که آن ها نیز شبیه کفش های قبلی و قبلی بوده اند. دیگر هیچ زنی گیسوانش را به سبک تو آرایش نمی کند، نه آن زن های پیر دهاتی که با صدها سنجاق اصرار می ورزند تا همان چند موی کم پشت خود را به صورت گیس نازکی ببافند، نه آن خانم های شهرنشین که موهای کوتاه دارند و سعی دارند آن ها را از روی پیشانی پس زده و به عقب شانه کنند. گیسوانی شق مثل تاج مرغ و خروس. تو با آن گیسوان مجعد خود از مد افتاده ای و...
📚خانوادهای محترم
✍🏻 ایزابلا بوسیفدریگوتی
دیدگاه خود را ثبت کنید