کتاب بادام رمانی از وون پیونگ سون رماننویس، فیلمنامهنویس و کارگردان اهل کرهی جنوبی است. «بادام» داستان پسر نوجوانی مبتلا به بیماری آلکسی تایمیا است. او درکی از احساسات معمول انسانی همچون خشم، ناراحتی و خوشحالی ندارد و درنتیجه نمیتواند واکنش مناسبی نسبت به اتفاقات اطرافش نشان دهد. اوضاع زمانی پیچیدهتر میشود که حادثهای تلخ رخ میدهد و نوجوان بیمار داستان باید با این فاجعه کنار بیاید. خواندن این رمانِ جذاب، الهامبخش و امیدوارکننده است.
کتاب بادام اثری از وون پیونگ سون، نویسنده و کارگردان کرهای است. رمان بادام در سال ۲۰۱۷ به زبان کرهای منتشر و پس از ترجمه و ورود به کشورهای مختلف جهان، با استقبالی گسترده مواجه شد. داستان نوجوانی به نام «یونجائه» که از بیماری نادر آلکسی تایمیا رنج میبرد و قادر به درک و ابراز احساسات نیست. او با مادر و مادربزرگش در طبقهی بالای یک کتابفروشی زندگی میکند و طبیعتا به مادرش سخت وابسته است. مادرش با یادداشتهایی سعی میکند به او در مدیریت شرایط مختلف و خطراتی که ممکن است برایش به وجود آید، کمک کند. مشکلات «یونجائه» به همین مسئله ختم نمیشود و روزگار برایش حوادث وحشتناکتری را در چنته دارد. داغی سخت و مهیب که تحملش برای انسانهایی که آن بیماری غریب را ندارند هم سخت است. طبیعتا همهچیز برای نابودی او مهیاست. ماجرای مواجههی «یونجائه» با مشکلات پیدرپی و مصائبی که با آن روبهرو میشود، بسیار جذاب است. جذابیتی که خواندن رمان بادام را به تجربهای بهیادماندنی و الهامبخش تبدیل میکند.
نوجوانی را در نظر بیاورید که نمیتواند از آنچه در اطرافش میگذرد، درک درستی داشته باشد. نه از رخدادی خشمگین میشود، نه از کسی ناراحت، نه اتفاقی مضطربش میکند و نه میتواند با کسی که در جلوی چشمانش حادثهای دردناک را تجربه کرده، همذاتپنداری و همدردی کند. «یونجائه» در دنیایی غریب بیآنکه چیزی از آن درک کند و احساساتی را بروز دهد، مانند یک ربات زندگی میکند. در دورهای از زندگی که دروازهی ورود به بزرگسالی است. نوجوانی بیمار که باید از پس چالشهایی برآید که برای همسالان سالمش نیز پرمخاطره است. مشکلات بیشمار و مصیبتی که نوجوان قصهی ما از سر میگذراند، بهسختی قابلتصور است. عزیزانش به قتل میرسند و او میماند و مشکلات کشندهای که باید به تنهایی با آنها دستوپنجه نرم کند. «یونجائه» اما با کمک یک دوست از این دورهی سخت عبور میکند. زنده میماند و دردی که نمیتواند او را بکشد، لاجرم قویترش میکند.
موضوع کتاب پشتسر گذاشتن برزخ ناکامی و مصیبت توسط نوجوانی کمتوان و بیمار است. ترجمان امید است و برای نوجوانان که دستکم با چالشهای گذار از سن کودکی مواجه هستند، امیدبخش و مفید و خواندنی است.
خواندن این رمان را به نوجوانان و دوستداران رمانهای نوجوان، و بهطور ویژه بهکسانی که در برههای سخت از زندگی، بیش از پیش خود را نیازمند امید و انرژی مثبت میدانند، پیشنهاد میکنیم.
وون پیونگ سون، رماننویس و فیلمساز اهل کرهی جنوبی است. او متولد سال ۱۹۷۹ در سئول است. سون در دو رشتهی جامعهشناسی و فلسفه تحصیل کرده و تحصیل در این رشتهها در آثار او نقشی پررنگ داشته است. سون در دو عرصهی ادبیات و سینما فعالیت کرده است. او معتقد است هرکدام از این دو عرصه زبان ویژهای دارد که برای بیان ایدهی خود به هر دو زبان نیازمند است. سون کار خود را با سینما و نقد فیلم آغاز کرد. او با حضور در «آکادمی KAFA» دورههایی را در رشتهی کارگردانی گذراند. کار در سینما را با ساختن فیلمهای کوتاه آغاز کرد و جوایزی نیز در این زمینه دریافت کرد.
اولین رمان سون با نام «بادام» در سال ۲۰۱۶ منتشر شد؛ حق ترجمهی آن به سیزده زبان فروخته شد و جایزهی ادبی «چانگبی» را نیز برایش به ارمغان آورد. رمان دیگر او «ضد حملهی سی» نیز پس از انتشار در سال ۲۰۱۷ با استقبال مواجه شد و جایزهی ادبی دومش را برای این رمان دریافت کرد. رمان سوم سون، «راهبهی ساوروی» بهفاصلهی در سال ۲۰۱۸ به چاپ رسید. آثار سون عموما امیدبخش و سرشار از مفاهیم و لحظات انسانی است.
کتاب بادام در حالوهوایی دردناک و تلخ آغاز میشود. روایتی اولشخص از پسری بیمار که همذاتپنداری مخاطب را برمیانگیزد. روایت داستان از دید کسی که احساساتی همچون اضطراب و خشم را درک نمیکند، طبیعتا بسیار متفاوت است. وون پیونگ سون شخصیت نوجوان داستانش را در موقعیتی یگانه قرار میدهد تا علاوهبر مشکلات معمول این دوره از زندگی، با پیشامدهایی غیرمعمول و سخت مواجه شود. این نکته کتاب را بهخصوص در نیمهی ابتدایی متفاوت کرده است.
بخش دیگر داستان تغییری بزرگ است که «یونجائه» تجربه میکند. «گان» شخصیت نوجوان دیگری است که در یک مدرسه با او درس میخواند. رابطهی «گان» و «یونجائه» آغاز خوبی ندارد و پرتنش است اما به نتیجهای غیرقابلانتظار میرسد. بین آندو رابطهای دوستانه شکل میگیرد و این دوستی احساسات را بهتدریج در «یونجائه» زنده میکند.
پایان داستان بهخصوص برای نوجوانان میتواند بسیار امیدبخش باشد. رمانهای نوجوانان ازاینجهت که دورهای منحصربهفرد از زندگی را بهتصویر میکشند، متفاوت هستند. این تفاوت در رمان بادام بهواسطهی شخصیتی که راوی آن است، بهمراتب پررنگتر است. خواننده با خواندن داستان در موقعیتی خاص قرار میگیرد، همگامی با شخصیت عجیب و ممتاز داستان، حس ویژهای از امید را در او زنده میکند. گرچه نقدهایی نیز به این «تغییر سریع» و پایان امیدبخش داستان از سوی برخی منتقدان وارد شده است، اما نمیتوان منکر الهامبخشی و امیدآفرینی داستان بادام شد؛ خصوصا برای نوجوان که مخاطبان عمدهی داستان هستند و چالشهای سخت بلوغ و رسیدن به دورهی جوانی را تجربه میکنند.
در پایان داستان دوستی عجیب شکلگرفته بین «یونجائه» و «گان»، مسیر داستان را عوض میکند. «یونجائه» آرامآرام احساسات را درک میکند. او باز هم با مشکلات کوچک و بزرگی روبهروست اما از پس عبور از کودکی و پاگذاشتن به دورهی جوانی یا بهعبارتی بزرگسالی، جهان او جهان متفاوتی است.
شخصیت اصلی داستان، مبتلا به وضعیتی است که آلکسی تایمیا نام نهاده شده است. وضعیتی که در آن فرد از درک و بروز احساساتی از قبیل ترس، خشم و اضطراب ناتوان است. این اختلال از وجود نقصی در بادامهی مغز یا آمیگدال ناشی میشود. ازاینرو نویسنده با اشاره به منشأ بیماری «یونجائه»، عنوان «بادام» را برای رمان خود برگزیده است.
وون پیونگ سون تاکنون برندهی دو جایزهی ادبی شده است. او برای کتاب بادام جایزهی ادبی چانگبی را دریافت کرد. جایزهای که در بخش رمان نوجوانان به او اعطا شد. رمان دیگر او «ضد حمله سی» نیز جایزهی ادبی دیگری را در سال ۲۰۱۷ برایش به ارمغان آورد.
دیدگاه خود را ثبت کنید