پائولین سارا جو مویس (به انگلیسی: Jojo Moyes) در سال ۱۹۶۹ در لندن به دنیا آمد .جوجو مویز در ابتدا روزنامهنگاری در روزنامه انگلیسی ایندیپندنت را به عنوان حرفه پذیرفت اما از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمانهای عاشقانه پرداخت. او از معدود نویسندگان تاریخ است که دو بار برنده جایزه سال رمان عاشقانه شده است و آثارش مانند من پیش از تو ،ماه عسل در پاریس ،یک بعلاوه یک ،میوه خارجی و دختری که رهایش کردی به بیش از ۱۱ زبان مختلف دنیا ازجمله زبان فارسی ترجمه شدهاند.
این کتاب در ادامه رمان پرفروش «من پیش از تو» توسط جوجو مویز نوشته شده و به همان اندازه مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «لوسیا کلارک، دختر پرستاری که درِ دنیای بزرگتری به رویش گشوده شده است، میرود تا زندگی را از سر بگیرد و آهنگی دیگر از بودنِ خویش بنوازد. لوسیا که اینک تحول عظیمی در او رخ داده است، با تجربه جدیدی رو به رو میشود و شرایط به گونهای رقم میخورد که یک بار دیگر در آزمون زندگی شرکت میکند و بر سر دوراهی میایستد.
در نهایت مجبور میشود انتخابش را بکند و شاید این بزرگترین تصمیم زندگیاش باشد که … جوجو مویز، روزنامهنگار و نویسنده انگلیسی متولد ۱۹۶۹ لندن، فارغالتحصیل دانشگاه لندن و یکی از معدود نویسندگانی است که دو بار موفق شده جایزه داستان بلند رمانتیک سال را از انجمن رمان نویسان رمانتیک دریافت کند.
وی که حدود ده سال برای روزنامه ایندیپندنت مقاله نوشته، سالهاست که فقط به نوشتن می پردازد. رمان «من پیش از تو» به قلم جوجو مویز در صدر پرفروشهای نیویورک تایمز قرار دارد و اقتباس فیلم سینمایی آن با نقشآفرینی دو بازیگر سرشناس انگلیسی، امیلیا کلارک و سام کلافین ساخته شده است.»
در بخشی از متن کتاب پس از تو میخوانید:
مادرم گفته بود که ماندن کنار ویل در نهایت بر بقیه عمرم تأثیر خواهد گذاشت. آن موقع فکر کرده بودم منظورش خود من است؛ از لحاظ روانى. فکر کردم منظورش احساس گناهى است که باید یاد بگیرم بر آن فائق شوم، غم، بى خوابى، هجوم بىموقع و عجیب خشم، گفتگوهاى بىپایان درونى با کسى که دیگر اینجا نیست. ولى حالا مىدیدم که مسئله فقط من نیستم:
در عصر دیجیتال، من همیشه همان آدم خواهم بود. حتىاگر بتوانم همه چیز را از ذهنم پاک کنم، هیچوقت نخواهند گذاشت خودم را از مرگ ویل جدا کنم. تا وقتى پیکسلها و صفحهها هستند، اسم من هم به اسم او گره خورده است. مردم بر اساس سَرسَرىترین اطلاعاتى که به دستشان مىرسید یا گاهى بدون آنکه اطلاعى داشته باشند دربارهام قضاوت مىکردند و هیچ کارى از دستم ساخته نبود…
دیدگاه خود را ثبت کنید