PDFرمان سبز آبی سفیدنویسنده النازپاکپور، منامعیری با ژانر:عاشقانه
خلاصه:
میعاد تهرانیچی ورزشکاری که به خاطر آسیب پاش مجبوره به فیزیوتراپ مراجعه کنه، پسر موفق، خوشتیپ و همه چیز تمومیه… دکتر کامران سلحشور، میعاد رو به حریر حامدی از شاگردای باهوش خودش که حالا دکتر موفق و سرشناسی شده، معرفی میکنه... میعاد و حریر گذشته از رابطه دکتر و بیمار، علاقه عمیقی بینشون ایجاد میشه ولی غافل از اینکه کامران در گذشته...
قسمتی از رمان سبز آبی سفید
کامران با دست اشاره کرد تا چایی که حالا یخ کرده بود را بخورد. نمیخوایم رسانه ای بشه… و همین طور میخوایم زودتر این قضیه حل بشه… حریر آهان آرامی گفت. صورت میعاد در هم بود. احساس میکرد اعتمادی این میان نیست. برایش این عدم اعتماد تازگی نداشت. از وقتی کارش را شروع کرده بود به خاطر ظاهرش و یا سنش خیلی قضاوت شده بود. میشنید که پشت سرش میگفتند اگر کامران حمایتش نمیکرد به هیچ کجا نمیرسید و یا خیلی حرف ها و نگاه ها و متلک هایی که حالا دیگر برایش اهمیت چندانی نداشت. خوب میدانست وقتی کارش را شروع کند چه طور پرده از روی تمام این قضاوت ها برداشته میشود.
من با حریر راجع به شرایط تو و البته روند کاری که باید جلو ببره حرف میزنم تو خیالت راحت باشه. بی توجه به نگاه میعاد گفت فکر میکنم بهتر باشه پاتون رو دراز کنید از جایش بلند شد و پاف قرمز رنگ را به سمت پائین پای میعاد کشید کمی خم شد و پایش را با احتیاط روی پاف گذاشت… تشكر زير لبى ميعاد لبخندش را به همراه داشت… دوباره به کامران نگاه کرد که کمی متفکر تر از هر زمانی نگاهش میکرد: من به حریر اعتماد دارم. اطرافم کمتر کسی هست که هم به اخلاق کاریش ایمان دارم به دهن قرصش… میدونم دکتر من که چیزی نگفتم…
دیدگاه خود را ثبت کنید