فرمت فایل: PDF
نویسنده: رویا احمدیان
ژانر: عاشقانه
تعداد صفحه : 1115
خلاصه رمان: فریال یه دختره آزاد و شر و شیطونِ نوزده ساله است که با مرگ مادربزرگش، بعد از سیزده سال بر میگرده و پیش خانواده پدریش زندگی میکنه. اما به یک ماه نرسیده، عاشقِ پسر عموی مذهبی و خودپسندش که از قضا توی همون خونه و همراه اونا زندگی میکنه میشه. از یه زندگی مرفه و خانواده کاملا آزاد، به یک خانواده مذهبی و فقیر میاد… زمانی که حاج میران م عاشق میکنه همه چیز تغییر میکنه…. همین عشق، کل کل و تناقضِ این دو نفر، استارت داستان رو میزنه و…
قسمتی از متن رمان فریال
عیسی خداحافظی کرد و تماس را پایان داد. فریال شروع کرد وارسی خودش در آیینه؛ قدش ارث خانواده پدری بود و نه بلند بود و نه کوتاه لاغر بود و پوست روشنی داشت.
صورتش زاویه داشت و کمی استخوانی بود، بینی سر بالا و کوچک و لبانی کوچک و خیلی کم گوشتی… چشمانش درشت نبود اما رنگ مشکیش زیبایی و جذابیت خاصی به آن داده بود موهای سیاه و لختش کوتاه بود.
دستی به ابروهای مرتب شده اش کشید. خودش که عاشق ابروهایش بود همیشه در جمع دوستانش گیر می دادند که چشمانش گویی لیفت شده. یک رژ قرمز و یک خط چشم آرایشش شده بود. زیبایی چهره اش را نمی خواست با افراط در آرایش بهم بریزد اما همین هم شده بود دلیلی تا هر بار میران تیکه بارش کند
یک بافر صورتی رنگ و یک شلوار چرم مشکی، همراه با یک بلوز مشکی پوشیده بود و کلاهی سفیدی بر سر کرده بود.
کوله پشتی سفیدش که یک خرس پشمالو بود را برداشت. چرخی دور اتاق زد و وقتی مطمئن شد چیزی را جا نگذاشته موبایلش را برداشت و از اتاق بیرون رفت. بوی عطر گران قیمتش خانه کوچکشان را برداشته بود. هدفون یاسی رنگش دور گردنش بود و با وجود کلاه و هدفون باز هم خلالکویی پروانه کوچکش که روی گردنش و نزدیک به استخوان ترقوه اش بود، کاملا مشهود بود.
دیدگاه خود را ثبت کنید