قاصد مرگ پیغامی برای دو پسر نوجوان دارد: آنها فقط یک روز دیگر زنده هستند. آدام سیلورا در کتاب هر دو در نهایت میمیرند از آخرین روز زندگی دو پسری میگوید که همدیگر را نمیشناسند اما سرنوشت مشترکی دارند. این کتاب از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز بوده و به انتخاب بسیاری از مجلات و وبسایتها، بهترین کتاب سال لقب گرفته است.
یک دقیقۀ پیش داشت مطلبی را در وبسایتی میخواند و حالا میداند که یک روز بیشتر به پایان زندگیاش نمانده است. این نحوۀ آشنایی ما با متیو است. برای روفئوس نیز اتفاق مشابهی میافتد، او در حال دعوا کردن است که قاصد مرگ غافلگیرش میکند. هر دو در نهایت میمیرند (They Both Die at the End) داستان دو پسر غریبهای است که سرنوشت آنها را با هم پیوند میدهد.
آدام سیلورا (Adam Silvera) اینطور ما را در ابتدای داستان غافلگیر میکند. متیو و روفئوس حالا فقط باید یک تصمیم بگیرند: میخواهند روز آخر زندگیشان را چطور سپری کنند؟ هر یک به دلیلی دلشان میخواهد دوستی تازه پیدا کنند و خوشبختانه، شرایط نیز برای این کار فراهم است؛ برنامهای وجود دارد به نام «آخرین دوست».
هر دو در نهایت میمیرند کتابی جذاب و پرکشش و درعینحال عمیق است که به ما خاطرنشان میکند زندگی بدون مرگ و عشق بدون فقدان مفهومی ندارد. با خواندن این کتاب، خواهیم گریست و همزمان قدرت زندگی را خواهیم ستود و شور زندگی را احساس خواهیم کرد.
- پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز
- برندۀ جایزۀ لینکلن
- بهترین کتاب سال به انتخاب اسکول لایبرری جورنال
- بهترین کتاب سال به انتخاب کِرکس
- بهترین رمان جوان به انتخاب باستل بست
- بهترین رمان جوان به انتخاب مجلۀ پیست
- بهترین رمان جوان به انتخاب بازفید
- از منتخبان بهترین رمان جوان به انتخاب گودریدز در سال 2017
- داستانی جسورانه، دوستداشتنی و دلهرهآور دربارۀ فقدان، امید و قدرت رستگارکنندۀ دوستی. (لورن الیور)
- آدام سیلورا از مهارتهای خود استفاده میکند که خوانندگان را وادار کند تا به این بیندیشند که درحالحاضر چطور زندگی میکنند و دوست دارند چگونه زندگی کنند. هر دو در نهایت میمیرند نمونۀ بارز مهارت سیلورا در مطرح کردن پرسشهای متداول همۀ ماست. (ووگ نوجوانان)
- مضامین دوستی، عشق، فقدان و سرنوشت در این رمان ترکیب شدهاند. این رمان را باید زمانی خواند که یک جعبه دستمالکاغذی دوروبر آدم باشد. (برایتلی)
چه نوجوان باشید و چه بزرگسال، اگر به مرگ، عشق و زندگی میاندیشید، این کتاب مناسب شماست.
این نویسندۀ جوان ازجمله رماننویسان نوظهور و خوشآتیهای است که توانسته از نویسندگان پرفروش نیویوک تایمز شود. آدام سیلورا، پیش از نویسندگی، به فروش کتاب اشتغال داشته است و یک وبسایت نویسندگی خلاقانه را برای نوجوانان مدیریت میکند.
سیلورا پیش از این چندین کتاب منتشر کرده و این نخستین اثر اوست که به فارسی برگردانده شده است.
- زندگی کردن نادرترین اتفاق جهان هستی است. بیشتر مردم فقط وجود دارند، همین.
- جای کشتی در بندرگاه امن است، اما این آن چیزی نیست که کشتیها برای آن ساخته شده باشند.
- این مرگ نیست که انسان باید از آن بترسد، ترس واقعی از هرگز زندگی نکردن است.
- هیچ کس نمیخواهد بمیرد. حتی کسانی که میخواهند به بهشت بروند هم حاضر نیستند بمیرند. با این حال، مرگ مقصد مشترک همۀ ماست. هیچ کس تاکنون نتوانسته از چنگ آن فرار کند و باید هم اینگونه باشد، چون مرگ به احتمال خیلی زیاد، بهترین ابداع زندگی بشر است. مرگ سفیر تغییر و تحول است. کهنگی را از میان میبرد و تازگی را جایگزین میکند.
قاصد مرگ در حال زنگ زدن است و میخواهد اخطار مرگم را بدهد امروز، قرار است بمیرم. چیزی که گفتم را فراموش کنید، چون «اخطار» کلمۀ خاصی است، کلمهای که معمولاً وقتی بتوان از چیزی دوری کرد، از آن استفاده میشود؛ مثل ماشینی که برای کسی، موقع گذشتن از چراغقرمز، بوق میزند تا به او اخطار دهد خودش را کنار بکشد. اما این تماس فقط برای اطلاعرسانی است. صدای زنگ مخصوصشان شبیه ناقوسی است که تمامی ندارد، مثل زنگ کلیسا که از یک چهارراه آنطرفتر به گوش میرسد و بلندگوی گوشیام از آن سمت اتاق، مدام پخشش میکند. هنوز هیچی نشده، حسابی ترسیده بودم، صدها فکر داشتند در خودشان غرقم میکردند. شرط میبندم این همان بحرانی است که اولین بار وقتی چترباز میخواهد از هواپیما به بیرون بپرد، تجربه میکند، یا حسی که پیانیست در اولین کنسرتش، پیدا میکند. هر چند، دیگر هیچ وقت، فرصتش را ندارم که بفهمم واقعاً اینگونه است یا نه.
بخش اول: قاصد مرگ
بخش دوم: آخرین دوست
بخش سوم: آغاز
بخش چهارم: پایان
دیدگاه خود را ثبت کنید