داستان (کاش یک زن نبودم) از این قرار می باشد که مارال عاشق پسری می شود و وقتی که پسر نیز به او اظهار علاقه می کند و می گوید من هم تو را دوست دارم به او اطمینان می کند و صیغه محرمیت را می خواند تا وقتی که پدر از این موضوع باخبر شود:و وقتی که پدر با خبر شد از پسر خواست که توضیح دهد اینجا بود که پسر گفت دخترت مزاحم من شده و به من نامه داده.مارال نیز به خاطر بی آبرویی از تهران فرار می کند.و راننده تاکسی که او را می برد به او تجاوز می کند و پولهایش را به زور از او می گیرد.بعد از این موضوع با سیامک ازدواج می کند و وقتی سیامک می فهمد که مارال باردار است او را از خانه بیرون می کند و …
لینک بازاریابی این فایل که مخصوص نام کاربری شما ایجاد شده است را کپی و در شبکه های
اجتماعی یا سایت و وبلاگ خود منتشر کنید و از 10 تا 15 درصد پورسانت بازاریابی فروش این
فایل بهره مند شوید.
دیدگاه خود را ثبت کنید