نام رمان : هجده سالگی
نویسنده : Mahsa.s
ژانر : عاشقانه، تراژدی -اربابی
سطح رمان : پرطرفدار
تعداد صفحات کتاب : ۳۹۴ پی دی اف
خلاصه رمان:
در اوج حس کردن زیباترین احساس دنیا، شده ناگهان سیلی دردناکی بر جانت بنشیند؟
ترک شدن و روی دست دنیا ماندن، از آن سیلیهاست. آن هم بی هیچ دلیل و منطقی.
یک شب، در آغـ*ـوش آرامش آرام میگیری و صبح فردا در دستان آشوب سرنوشت چشم میگشایی.
در دوران گم میشوی؛ اما زمان تو را با هجده سالگیات آشنا میکند.
این قصه، داستان هجده سالهایست که بهدنبال گمشدهاش میگردد.
گم شدن دیگری اما، بهانهای میشود برای پیدا کردن خودش! آدمها! مگر چقدر زندهایم؟
بگذارید گم شدهام را پیدا کنم تا دیر نشده.
«و شاید به قول لیلی داستانم، این قصه را هم باید باکمی عسل خواند!»
.
قسمتی از رمان هجده سالگی :
چشمهایم خیره به امیرسام میماند و نفسم درسینه حبس میشود.
دوماهی میشود که امیرسام و طناز را میشناسم و دراین مدت هرشب مشغول صحبت و هرهفته سرگرم دیدار هم بودیم؛ اما هیچگاه چنین چیزی را به کسی نگفته بود
و شنیدنش برایم درعین تعجبآوربودن، ناراحتکننده است.
– من هیچکس رو نداشتم و از دار دنیا پدرومادر طناز بودن که به فکر من بودن.
این شد که ارتباط ما باهم بیشتر شد و کمکم وابستگی من و طناز هم بیشتر.
من وسط اون همه بدبختی بهخاطرشوک اون تصادف رو آوردم به هزارجور قرص و روانشناس و روانپزشک، حتی به طناز هم پناه آوردم و بدجور بهش وابسته شدم؛
ولی تقصیرخودش هم بود. خودش اون رابـ ـطهی مسخره واحمقانه رو شروع کرد.
بعدش که من تمام فکروذکرم شد طناز و عضو این گروه مزخرف کوروش شدیم،
فهمیدم کمکم بین طناز و کوروش یه چیزایی میگذره.
هنوز دوسال نشده بود که ازشوک اون تصادف بیرون اومده بودم که با کارهای طناز نابود
دیدگاه خود را ثبت کنید