فرمت فایل: PDF/ تعداد صفحات: ۳۹۰
آخرین انار دنیا، رمانی کردی است که توسط بختیار علی تألیف شده است، رمان نویس کرد که آثار او در واقع شاهکارهای معاصر کرد است. این رمان همانطور که بسیاری از نویسندگان و منتقدان کردی بر آن ادعا می کنند ، اثر ادبی متفاوتی است که در آن تصاویر شفافی از شرایط معاصر بشر مانند جنگ ، یتیم خانه ، زندگی طبقات مختلف اجتماعی و دشمن شناسی و همچنین بحران هویت انسان معاصر که گرفتار ایدئولوژی است وجود دارد.
این کتاب مانند داستان های پریان ، با جنبه های هزار و یک شبی شروع می شود ، اما به تدریج سخت تر و زمخت تر می شود تا بتواند محتوای جنگ کردستان را در خود بگنجاند.و مرز بین این دو جنبه چنان قابل انعطاف است که بعضی اوقات مخاطب را گیج می کند.فلش بک و فلش فوروارد های متوالی و نیز اینکه سه شخصیت با نام های یکسان در داستان وجود داردهم می تواند مخاطب را گیج و حیرت زده کند و هم بر جذابیت روایت بیفزاید.
با خواندن این رمان مخاطب می تواند دقیقا بفهمد که جای شخصیت دیگری بودن چه حسی دارد، اینکه حس کردن عشق چگونه است ، اینکه ایثار و فداکاری چگونه اتفاق می افتد و اینکه ما چه مخلوقات پیچیده ای هستیم. و افزون بر این ها اینکه چگونه انار( نماد عشق) و نماد های دیگری را که نویسنده در کتاب قرار داده است را گرامی بداریم.
او بدون آن که غرق شود مانند آن که روی قایق نامرئی کوچکی نشسته باشد، روی آب میماند، چهار زانو روی سیلاب مینشیند و با لبخند به دنیا نگاه میکند، سیلاب، ماشین، خرده ریز، صندلی و انسان های غرق شده را از این طرف و آن طرف محمد دل شیشه میغلتاند، و او به آن ها نگاه می کند، سیلاب پر میشود از اشیای عتیقه شهر، از لاستیک ماشین ها، مجموعه کتاب هایی که هرگز خوانده نشده اند، سینی و سفره های رنگین و حاضر و آماده از وسایل خانه، زنهای مغروق با چادرهای سیاهشان و مردانی مرده که هنوز دستشان را روی پول هایشان گذاشته اند تا خیس نشود. آب محمد دل شیشه را همراه آن چیزها میبرد. (آخرین انار دنیا)
از دنیا به خشم آمده بودم، از آسمان، از جهان، از هر کس دور و نزدیک که روی این سیاره در امور زندگی دخالت داشت. از هرکس که روی زمین خودش را نماینده ملکوت می دانست، هرکس که سریاس ها را به آن مصیبت ها دچار کرده بود. اما نمی دانستم خشم خودم را متوجه چه کسی کنم. سرم را زیر آب شیر دستشویی گرفتم. سعی کردم خودم را آرام کنم. دیدن آن همه زخم بر تن یک انسان هرکسی را وادار میکرد در بی گناهی خود تردید کند. دیدن آن سالن و راهروها و بخشهایی پر از انسان های زخمی، به اندازهای دردناک بود که تمام موجودات جهان احساس گناه کنند. (آخرین انار دنیا)
احساس کردم آن چه نمی گذارد نجات پیدا کنم جستجوی من برای آزادی است... انسان در دو وضعیت نیازمند هیچ نگهبانی نیست، وقتی آزادی در بیرون از خودش بی معنا میشود و آن دم که در زندان احساس آزادی میکند. (آخرین انار دنیا)
«خدایا باید به کدام سو بروم؟... این سردرگمی و نابینایی من نشانه ی شلختگی این جهان نیست؟... نشانه ی آن نیست که این جهان هم ظلماتی مثل آن بیابان است؟»
پرستو شمس
این کتاب بینظیر و فوقالعاده ست
دکتر سین
🌷🙏