موضوع رمان: ترسناک، معمایی
نويسنده رمان: سحر نورباقری
تعداد صفحات: 269
خلاصهی رمان :
داستان رمان در مورد پسری به اسم حسام هست.
یک روز حسام با دوستش سیاوش به مهمانی می روند.
در آن مهمانی دختری را می بیند و ناخواسته به او علاقه مند می شود.
پس از آن مهمانی اتفاقات ناخوشایندی برای حسام می افتد و حسام بارها راهی بیمارستان می شود.
حسام با حقیقت هایی روبرو می شود که برایش غیر قابل باور هستند اما او به راحتی آن ها را می پذیرد.
حقیقت هایی که باعث می شود حسام بفهمد نیمی بیشتر از وجودش انسان نیست.
او با کمک دوستانش می خواد به این ماجرا پی ببرد، در این بین سحر و دوستانش هم به کمک حسام می آیند و…
قسمتی از متن رمان محله ممنوعه
-حسام بیدار شو. صبح شده…
بازم شروع شد. خوبیش اینه که نیومد تو اتاق جیغ بزنه!
بی حوصله از اتاق خارج شدم…
تو پله ها سام و سیما رو دیدم که داشتن با هم بحث می کردن. اصلا حال و حوصله رو به رو شدن باهاشون رو نداشتم، مخصوصا سیما رو، بازم سام قابل تحمل تره…
رفتم تو آشپزخانه، مامان سفره رو چیده بود، نشستم پشت میز و گفتم:
-سلام…
-سلام… چه عجب بیدار شدی.
می ذاشتی واسه ناهار می اومدی…
ترجیح دادم چیزی نگم و خودمو با لیوان نسکافه توی دستم مشغول کردم.
سیما وارد آشپزخانه شد و با صدای فوق العاده لوسش گفت:
-سلام مامان گلم… صبح بخیر…
انگار نه انگار که حسامی هم اونجاست، بابا رو ندیدم برای همین از مامان پرسیدم:
-بابا کو؟
-رفته دنبال کارهاش. امشب میره ماموریت…
با شنیدن این خبر گفتم:
-کی برمی گرده؟
-یک هفته دیگه…
خیلی خوشحال شدم، پدر من…
دیدگاه خود را ثبت کنید