عنوان رمان پگاسوس نویسنده ماهور ابوالفتحی فرمت فایل PDF ملیت ایرانی ژانر عاشقانه زبان فارسی
پلک هام رو انگار با یه نخ و سوزن به محکمترین حالت ممکن به هم دوختن و گلوم جوری درد می کنه که انگار یه هیولا چنگال های تیزش رو توش فرو کرده. چشم که باز میکنم نوری چشمم رو نمیزنه، صدایی شنیده نمیشه و تنها تیر کشیدن سرم به اوج خودش میرسه. خودم رو به زحمت بالا میکشم و کف دستم رو روی چشمام می کشم. اتاق نا آشناست انگار یه گوشه ی دیگه از عمارتم. توی اتاق چشم میگردونم و مردی رو می بینم که توی قسمت تاریک اتاق روی مبل نشسته و دودی که اطرافشه نشون میده سیگار می کشه. _چه… یه درد تیز تو گلوم میپیچه و صدام از ته چاه در میاد. -داشتی میمردی! صداش عين يه صاعقه سکوت اتاق رو می شکافه و توی گوشم می پیچه. دستم رو گردنم میکشم و بزاق نداشته ام رو پایین میدم. -من… خودش رو کمی جلو می کشه و توی نور کم اتاق دیده میشه. پاهاش رو باز کرده و ساق دستش رو روی رونش گذاشته و سیگار بین انگشت های دست دیگه اش دیده میشه. _برای مردن هرچقدر تلاش کنی برای رهایی و فرار هرچقدر تلاش کنی اهمیت نداره چون تهش برای اینجایی و به همین جا هم بر میگردی. قطره اشکی از گوشه چشمم پایین میچکه و ادامه میده: به خاطر کار امروزت بابات دوباره یه سقوط سهام رو تجربه کرد. قلبم به تپش جا میندازه و سعی می کنم از روی تخت بلند بشم: چی؟ زانوهام ضعف میرن و جلوی چشمم سیاه می شه اما بازم صداش رو میشنوم: این رو می تونی یه اخطار یا یه تهدید در نظر بگیری و یادت نره افسارت همه جا توی دست منه حله؟ خودم رو بالا میکشم و دستم رو به تاج تخت میگیرم تا از سقوطم جلوگیری کنم…
فرمت فایل: PDF
دیدگاه خود را ثبت کنید