کتاب بی حد و مرز نوشته ی جیم کوییک درباره ی سلامت مغز می باشد. این کتاب با ترجمه ی روان و زیبا ی پگاه فرهنگ مهر از سوی نشر میلکان به چاپ و نشر رسیده است.این کتاب به شما می اموزد که چگونه مغز خود را بهبود دهید و همه چیز را سریع تر یاد بگیرید و همچنین به شما می اموزد که چگونه بهترین شکل زندگی را بیابید.
– ما برای متحولکردن دنیای خود، به جادو نیاز نداریم.
– تمام قدرت لازم برای این کار، درون خودمان است.
– تنها راهِ بُردن این است که سریعتر از دیگران بیاموزید.
– من نهتنها از تمام مغزهایی که دارم، بلکه از تمام مغزهایی که میتوانم قرض بگیرم هم استفاده میکنم.
– تنها هدفِ واقعیِ آموزش این است که کاری کنید فرد دائم سؤال کند.
– آنکه سؤال میپرسد، نمیتواند از جواب دادن طفره برود.
– زندگی هیچ محدودیتی ندارد، بهجز محدودیتهایی که خودِ شما تعیین میکنید.
حالا باید ارزشهای خود را در نظر بگیریم. میتوانید بهترین عادات خود را یادداشت کنید، اما اگر ارزشهایتان با هدفِ نهایی همخوانی نداشته باشند، موفق نخواهید شد. مثلاً فردی که دوست دارد نامهای افراد را به خاطر آورد باید برای روابط خود و ارتباطش با دیگر افراد ارزش قائل شود. رفتارِ شما باید از ارزشهایتان پشتیبانی کنند، در غیر این صورت هیچ انگیزهای برای انجامشان نخواهید داشت.
ارزشهای ما برای خود سلسله مراتبی دارند. اگر از شما سؤال کنم مهمترین چیز در زندگیتان چیست، شاید بگویید خانواده. سپس سؤال خواهم کرد خانواده چه کاری برایتان انجام میدهد. برای من، خانواده به معنای عشق است و برای شما شاید حس تعلق باشد. تمایزِ مهم این است که خانواده، ارزشی ابزاری است، ابزاری برای رسیدن به هدف. ارزش و هدفِ نهایی همان عشق و تعلق هستند.
وقتی به ارزشهای خود نگاهی میاندازیم، میتوانیم مشخص کنیم آیا ارزشی که بیان کردهایم هدف نهایی است یا اینکه خود ارزشِ دیگری را بیرون میکشد. ارزشها باید اولویتبندی شوند. ارزشهای من عشق، رشد، مشارکت و ماجراجویی هستند. (به همین ترتیب) هر ارزش به مرور رشد میکند و به ارزش بعدی منجر میشود. ارزشهای فرد هر سال تغییر نخواهند کرد مگر اینکه شرایطی را در زندگی تجربه کنید که ارزشهایتان را تغییر دهند، مثل فرزنددارشدن، از دست دادنِ یکی از عزیزان یا پایان دادن به رابطه
بخشی دیگر از کتاب بی حد و مرز
وقتی به من گفتند مغزم دیگر درست کار نمیکند، دوست داشتم به دنیایِ اَبَرقهرمانها، کتابهای مصور و بازی سیاهچالها و اژدهایان پناه ببرم. جهانِ فانتزی کمکم کرد دردم را از یاد ببرم. بهنظر خودم بهترین اَبَرقدرت برای من نامرئیشدن بود و سؤال اصلی من این بود: «چطور باید نامرئی بمانم؟» بهجای دیدهشدن، همواره دیگران را تماشا میکردم و در دل میاندیشیدم زندگیِ آنها چطور است.
با خود فکر میکردم چرا فلان شخص اینقدر محبوب است یا شخص دیگر اینقدر شاد است یا چرا دیگری اینقدر باهوش است. همیشه زجر میکشیدم پس همانطور که مردمِ جهان اطرافم را تماشا میکردم، سؤال اصلیام به این سؤال تغییر کرد: «چطور باید اوضاع را بهتر کنم؟» دوست داشتم این معما را حل کنم: «مغزِ من چطور کار میکند؟» که من هم بتوانم از آن کار بکشم. هرچه بیشتر و بیشتر چنین سؤالاتی پرسیدم، پاسخهای بیشتری گرفتم. این کتاب، نتیجهٔ دو دهه پرسیدنِ سؤالاتِ توانمندکننده است.
اولین بار در جشن تولد هشتادسالگیِ کوئینسی جونز با ویل اسمیت ملاقات کردم. او پس از شنیدن ماجرای ضربهٔ وحشتناک به سرم، مرا دعوت کرد در افتتاحیهٔ فیلمِ ضربهمغزی مهمانش باشم، فیلمی دربارهٔ دغدغههای بازیکنان فوتبال امریکایی و آسیبهایی که به سرشان وارد میشد. (در فصل بعدی دربارهٔ محافظت از مغز صحبت خواهم کرد.) ویل از من دعوت کرد به تورنتو بروم و یک هفته در محل فیلمبرداری، کنارش باشم. او در حالِ فیلمبرداریِ فیلمی اَبَرقهرمانی بود، پس حتماً حدس میزنید که چقدر هیجانزده بودم.
برایم جالب بود که کارگردان و دستاندرکارانِ صحنه هر شب از شش بعدازظهر تا شش صبح در فضای زمستانی و سرد کار میکردند. تمامِ هالیوود هم زرقوبرق نیست؛ خیلی وقتها باید عجله کنید که در نهایت سر صحنه معطل شوید. هنگام استراحت، من و ویل بعضی از سؤالاتِ اصلی او را کشف کردیم. یکی از این سؤالات این بود: «چطور میتونم این لحظه رو از اینی که هست جادوییتر کنم؟»
همانطور که منتظرِ فیلمبرداری صحنهٔ بعدی ویل بودیم، خانواده و دوستانش در چادرها چپیده بودند و کارِ بقیهٔ بازیگران را تماشا میکردند. ساعت سهٔ صبح، وقتی مطمئن بودم همه سردشان است و خسته شدهاند، سؤال اصلی ویل را به چشم دیدیم. او برای همه شکلات داغ میآورد، شوخی میکرد و آنها را میخنداند و فعالانه زمانِ استراحتش را به این میزبانی اختصاص میداد. قطعاً او آن لحظه را جادوییتر میکرد. نتیجهٔ این سؤال، تمرکز و رفتارِ او را هدایت کرد و تجربیاتِ همه را کاملاً تغییر داد.
چه میشد اگر میتوانستید کتابهای بیشتری بخوانید؟ اگر اراده و پشتکار کافی داشتید الان کجا بودید؟ چه مشکلاتی جلوی تمرکز و پیشرفت شما را میگیرد؟ فکر میکنید کدام افکار محدود کننده نمیگذارند به دنبال رویاهای خود بروید؟
اگر شما هم سوالاتی مانند این موارد دارید، اما نمیدانید چگونه و از کجا باید شروع کنید نگران نباشید، جیم کوییک (James Kwik) سالهاست که کمک کردن به دیگران را هدف زندگی خود قرار داده است. این فرد به عنوان مربی پرورش و سلامت ذهن شناخته میشود و برای مدتی به شخصیت مهم و بزرگی مانند ایلان ماسک هم کمک کرده است.
این مربی مجرب اکنون تجربیات خود را در کتاب بیحد و مرز (Limitless) در اختیار تمام مردم دنیا قرار میدهد و به دیگران یاری میرساند تا در مسیر درست قدم بردارند. قبل از هر چیزی باید به این حقیقت برسید که باور به محدود بودن، شما را از بزرگترین آرزوهایتان بازمیدارد و کتاب بیحد و مرز نیز بر همین موضوع تمرکز دارد. کتاب حاضر، راهنماییتان میکند تا محدودیتهای ذهنی خود را کنار بگذارید و میآموزید که چگونه مغز و حافظه خود را ارتقا دهید و با ایجاد عادتهای سالم و استفادهی بهینه از زمان پیشرفت نمایید.
البته جیم پیش از آن که آموزشهای خود را شروع کنید در توضیحی مفصل، شما را با چهار خائن اصلی زندگیتان آشنا میکند و متوجه میشوید که به احتمال زیاد این چهار عامل هستند که سد راه پیشرفتتان بودهاند: اطلاعات زیاد دیجیتالی، گیجی دیجیتالی، نسیان دیجیتالی و برداشت و نتیجهگیری دیجیتالی!
در مجموع، در کتاب بیحد و مرز میآموزید تا بر تبعات منفی دنیای دیجیتال غلبه کنید و عوامل آسیبزا را از خود دور سازید و با پشتکار در مسیر آرزوهایتان قدم بردارید.
اگر تمایل دارید عملکرد ذهن خود را در دنیای دیجیتالی ارتقا دهید و بهرهوری خود را از مغزتان افزایش دهید، کتاب حاضر بهترین گزینه برایتان است و مطمئن باشید از خواندن آن پشیمان نخواهید شد؛ چرا که کتاب بیحد و مرز تاکنون به بسیاری از انسانهای دنیا کمک کرده است.
اما همانطور که گفتیم، جیم کوییک مدتهاست که به عنوان مشهورترین مربی ذهن شناخته میشود. برای همین هم فرصت کار کردن با برخی از افراد مشهور را داشته است. در ادامه به بررسی برخی از نظرات این افراد در مورد این کتاب و برنامه آموزشی آن میپردازیم: “به عنوان یک دختر بچه، من همیشه رویای این را داشتم که به فضا سفر کنم. وقتی که بزرگتر شدم هیچ چیزی برای من به اندازه شور و اشتیاقی که یک معلم در من ایجاد میکرد ارزشمند نبود. برای همین هم به نظر من حیم کوییک به قدری خوب این دو مورد را رعایت کرده که بی حد و مرز علاوه بر اینکه شما را باهوش تر میکند، باعث میشود که افکار و آرزوهای بزرگتری هم داشته باشید.”
انوشه انصاری، اولین زن فضانورد
” به عنوان کسی که همیشه بر روی تقویت قدرت مغز هم به اندازه تقویت بدن تاکید میکنم، به نظرم کتاب جیم کوییک انتخاب خوبی برای بهبود عملکرد مغز است. کتاب بی حد و مرز و آموزشهای آن شما را به جایی میبرد که فکرش را هم نمیکنید.”
نواک جوکوویچ، یکی از بهترین تنیس بازان جهان
“به عقیده من درون هر کدام از ما یک ابرقهرمان وجود دارد. بی حد و مرز به شما کمک می:ند تا ابرقهرمان درونتان را کشف کنید.”
استن لی، نویسنده و خالق دنیای مارول
“جیم کاملا میداند که چگونه حداکثر توانایی مغز یک فرد را آزاد کند.
ویل اسمیت، بازیگر مشهور آمریکایی
– جیم کوئیک میداند که چگونه از من به عنوان یک انسان حداکثر بهره را ببرد. (ویل اسمیت)
– این کتاب مکاشفهای در زمینهی یادگیری محسوب میشود. (دکتر رودی تانزی، محقق بیماری آلزایمز)
– به کسی بیشتر از جیم کوویک و برنامههای او برای بهینه سازی عملکرد مغز اعتماد ندارم. (دکتر دانیل آمن، نویسنده)
– هیچ قرص نبوغی وجود ندارد، اما جیم به شما فرآیند باز کردن بهترین مغز و روشنترین آینده را میدهد. (دکتر مارک هایمن، رئیسِ دپارتمانِ راهبرد و نوآوری در مرکزِ پزشکی کلینیکِ کلیولند، نویسندهی 12 کتابِ پرفروشِ نیویورک تایمز)
جیم کوئیک یک متخصص مشهور در زمینهی بهبود حافظه، بهینهسازی مغز و یادگیری سریع است. کوئیک پس از آسیب مغزیای که در دوران کودکی داشت، دچار مشکلات بسیاری در زمینهی یادگیری شد و راهکارهایی را برای بهبود چشمگیر عملکرد ذهنی خود ایجاد کرد. او از آن زمان زندگی خود را وقف کمک به دیگران کرده و به عنوان مربی مغز دانشآموزان، سالمندان، کارآفرینان و مربیان فعالیت داشته است.
کوئیک، مدافع سلامت مغز و آموزش جهانی است و به عنوان یک انسان خیرخواه در پروژههایی بسیاری از جمله ایجاد مدارس از گواتمالا تا کنیا، ارائهی خدمات بهداشتی، آب تمیز و یادگیری برای کودکان نیازمند فعالیت دارد. مأموریت جیم این است: هیچ مغزی نباید پشت سر گذاشته شود!
در این بخش اما به سراغ جملات مهم این کتاب میرویم که خواندن آنها ما را بیشتر با آن آشنا میکند. “کمال گرایی، خلاقیت و نوآوری را محدود میکند.” “تنها ناتوانی و شکستی که وجود خارجی دارد، ناتوانی در یادگیری است.” مغز ما، بزرگترین نعمت و هدیهای است که خداوند به ما اعطا کرده است.” ” اگر ذهنیت ما با خواستهها و اهدافمان هم مسیر نباشد، هیچگاه به چیزی که به دنبالش هستیم نخواهیم رسید.” “تمام رفتارهای ما بر اساس باورهایمان هستند. پس قبل از اینکه تلاشی برای یادگیری انجام دهیم، ابتدا باید به فکر باورهایی که از یادگیری داریم باشیم.”
پیشگفتار
مقدمه
بخش اول: ذهنتان را خالی کنید
بخش سوم: انگیزهی بیحدومرز
بخش چهارم: روشهای بیحدومرز
دیدگاه خود را ثبت کنید