همینقدر میتوان گفت که در این اثر دو شخصیت به نامهای قوبلای خان و مارکوپولو داریم، که اگرچه هر دو مابهازایی در تاریخ دارند، کموبیش برساختهی تخیل نویسندهاند. این دو شخصیت که یکی پادشاه است و دیگری جهانگرد، در طول کتاب به گفتگو در باب شهرهایی دور مینشینند؛ شهرهایی بینشان که آکنده از عجایب و شگفتیاند. مکانهایی کمابیش ازیادرفته که گویی تنها در خاطرهی آنان که چشمانشان بدانها افتاده به زندگی ادامه میدهند.
دیدگاه خود را ثبت کنید