بــرای تعــدادی از شــما کــه ممکــن اســت بــا کار مــن )مــارک داگالس( آشــنایی
نداشــته باشــید یــا فکــر کنیــد کــه ایــن کتــاب ســری دوم یــا ادامــه ی دو کتــاب
اول مــن هســت، لازم میدانــم چنــد کلمــه ای راجــع بــه اینکــه چــرا ایــن کتــاب
بــه خصــوص در مــورد روان شناســی معامــات را نوشــته ام، صحبــت کنــم.
همانطـور کـه در بخـش چهـارم ایـن کتـاب خواهیـد خوانـد، توضیـح میدهـم
کـه مـن کتـاب »معامله گـر منظـم« را بـه ایـن دلیـل نوشـته ام تاچیزهایـی کـه
از معامــلات شــخصی خــودم یادگرفتــه ام را بــه اشــتراک بگــذارم.
ً ناموجــود )یــک
بدیــن ترتیــب یم خواهــم ]ایــن کتــاب[ را بــه کارهــای تقریبــا
ً متمرکـز
کتـاب از جیـک برنشـتاین در ایـن زمینـه موجـود اسـت( کـه منحصـرا
روی روانشناســیِ مرتبــط بــا معامــات هســتند، اضافــه کنــم.
ً چهـار سـال بعـد از اینکـه کتـاب »معاملهگـر منظـم« بـه چـاپ رسـید،
حـدودا
مـن شـروع بـه نوشـتن کتـاب »معاملـه کـردن در محـدوده29 »کـردم؛ بـه ایـن
دلیـل کـه موضوعـات خوبـی از کتـاب »معاملهگـر منظـم« جـا مانـده بـود که در
آن کتـاب نگنجانـده بـودم. هرچنـد دلیـل اصلـی ایـن اسـت کـه چهـار سـال بعـد
از انتشـار »معاملهگـر منظـم«، چیزهایـی کـه در مـورد آمـوزش روانشناسـی
معاملهگـری یـاد گرفتـه بـودم بـه طـور فزاینـدهای افزایـش پیـدا کـرده بودنـد.
مــن بــا بســیاری از معاملهگــران، بــه عنــوان مدرسشــان، کار کــردهام. و
درسـت ماننـد زمانـی کـه کتـاب »معاملهگـر منظـم« را یمنوشـتم،اگر در طـی
تدریســم از یــک مفهــوم جدیــد حــرف یمزدم یــا یــک مفهــوم را بــه صورتــی
شــرح یمدادم کــه یادگیــری و درک آن مفهــوم را ســادهتر یمکــرد، مصرانــه
آن را یادداشــت یمکــردم. همانطــور کــه مجموعــهی یادداشــتهایم بیشــتر
شــدند، دالیــل قانــع کننــدهام بــرای نوشــتن کتــاب بعــدی هــم بیشــتر شــد.
»معاملـه در محـدوده« توسـط مؤسسـهی مالـی نیویـورک در دسـامبر سـال
2000 میــلادی منتشــر شــد.
در بهـار سـال 2007 ،از طـرف یـک سـازمان معـروف و بسـیار بـزرگ معاملهگـری
بــا مــن تمــاس گرفتــه شــد تــا در کنفرانــس ساالنهشــان ســخنرانی کنــم.
پیشبینــی کردنــد کــه بیــش از 5 هــزار نفــر در کنفرانــس حضــور خواهنــد
داشــت. مــن گفتــم کــه ایــن کار را بــا کمــال میــل انجــام خواهــم داد امــا قبــل
از اینکــه ]ایــن پیشــنهاد[ را قبــول کنــم، یمخواســتم کــه در یکــی یــا بیشــتر از
ِ جلسـات گروهـی مخصـوص کاربرهایشـان در منطقـه فونیکـس شـرکت کنـم.
ایـن شـرکت ادعـا کـرده بـود کـه یـک پلتفـرم30 معامالتـی عالـی دارد کـه پیوسـته
ســیگنالهای پرســود معامالتــی را در چندیــن بــازه زمانــی ارائــه یمدهــد، و
مهمتــر از همــه، آنهــا در زمینــهی خدمــات مشــتری، بیشــتر و فراتــر از حــد
نیــاز مشــتری فعالیــت یمکننــد. در اصــل، قبــل از اینکــه موافقــت کامــل
خــودم را بــا ارائــه در کنفرانــس ابــراز کنــم، یمخواســتم بــا بیشــتر مشــتریان
آنهـا تـا جایـی کـه یم توانـم، صحبـت کنـم و ببینـم کـه ادعاهـای آنهـا تـا چـه حـد
درســت اســت.
در گـروه کاربرانـی کـه مـن شـرکت کـردم حـدود 150 نفـر بودنـد، بـدون هیـچ
نماینــدهی شــرکتی. کســی در مــورد پلتفــرم، ســیگنالها و خدمــات مشــتری
نظـر منفـیای بـرای گفتـن نداشـت. در واقـع، کامـ ًا متضـاد ایـن مسـئله؛ بـه
نظـر یمرسـید کـه همـه بـرای ایـن شـرکت احتـرام زیـادی قائـل بودنـد. بـه نظـر
آنهــا پلتفــرم بــه آســانی قابــل اســتفاده بــود، ســیگنال هــای خریــد و فــروش
نسـبت سـود/ضرر خیلـی خوبـی داشـتند و خدمـات مشـتریان هـم بـه همـان
انــدازه کــه شــرکت ادعــا کــرده بــود خــوب بــود. هرچنــد، تعــداد بســیار کــی،
شــاید هــم هیچکــس، از افــرادی کــه در جلســه بودنــد مبلــغ قابــل توجــهای
ً همـهی
کسـب یم کردنـد. ایـن افـراد، معاملهگـران سرسـختی نبودنـد. تقریبـا
آنهــا، اگــر نخواهــم بگویــم همــه، شــغل دیگــری داشــتند و معاملــه کــردن
ً آن را تبدیــل بــه
ً برایشــان تفریحــی بــود کــه یمخواســتند تدریجــا
اساســا
شغلشــان بکننــد.
بعــد از مــدت کوتاهــی کــه مشــخص شــد تــا حــد زیــادی، ایــن گــروه در مــورد
اینکــه چگونــه بــه عنــوان معاملهگــر موفــق شــوند بیاطــاع هســتند، در
جلسـه نمانـدم؛ بـا ایـن وجـود کـه بیشترشـان گفتنـد هـر دو کتـاب »معاملـه
در محــدوده« و »معاملهگــر منظــم« را خواندهانــد. آدمهــای بســیار خوبــی در آن جلســه حضــور داشــتند کــه بســیار مشــتاق بودنــد و بــه شــدت تــاش
یمکردنـد، امـا چیزهـای زیـادی وجـود داشـت کـه در مـورد اصـل معاملـه درک
نکــرده بودنــد. و بــا اینکــه دیدگاههــای موجــود در کتابهــای مــن پتانســیل
پـر کـردن ایـن جاهـای خالـی را داشـتند، احتمـال اینکـه ایـن اتفـاق بـرای آنهـا
بیفتنـد بسـیار کـم بـود. چراکـه هیـچ کـدام از کتابهـا بـا ایـن فـرض کـه قـرار
اســت توســط معاملهگــران مبتــدی )بــه طــور ِ متوســط مبتــدی بــه معنــی
معاملهگـری کـه تجربـهی معاملـه کـردن تمـام وقـت در کمتـر از پنـج سـال را
داشــته باشــد( خوانــده و درک شــوند، نوشــته نشــده بودنــد.
زمانـی کـه نوشـتن کتـاب »معامله در محـدوده« را در سـال 1994 شـروع کردم،
حرفـهی معاملهگـری هنـوز کامـ ًا بـر ایـن ایـده متمرکـز بـود کـه تحلیـل بهتـر
یــا بیشــتر تنهــا راهحــل مقابلــه بــا هــر مشــکلی اســت کــه یــک معاملهگــر
ممکــن اســت بــا آن روبــهرو شــود. هــر شــخص جدیــدی کــه وارد ایــن حرفــه
یم ً شـد معمـوال توسـط ایـن حرفـه کامـ ًا بـه وی تلقیـن شـده بـود کـه تحلیـل
کلیــد همهچیــز ً اســت، امــا معمــوال، فــرد بــه مــدت ســه الــی پنــج ســال در
سـردگیم بـه سـر یمبـرد تـا اینکـه متوجـه شـود روش کارش چیـزی کـم دارد؛
و بعـد وادار یمشـوند تـا بـه دنبـال راهحـل در حیطـهی روانشناسـی بگردنـد.
مشــکلی کــه مــن داشــتم ایــن بــود کــه هنــگام نوشــتن کتــاب »معاملهگــر
منظــم« و »معاملــه در محــدوده« هرگــز پیشبینــی نکــرده بــودم آنهــا در
واقــع توســط معاملهگــران مبتــدی خوانــده یمشــوند.
چیـزی کـه در سـال 1994 ،درسـت مثـل بیشـتر مـردم در آن زمـان پیشبینـی
نکـرده بـودم، اینترنـت و چگونگـی تغییـر دنیایمـان توسـط اینترنـت بـود.
زمانــی کــه کتــاب »معاملــه در محــدوده« در ســال 2000 میــادی منتشــر
شــد، اینترنــت بــا شــتاب زیــاد و بــا ازدیــاد پلتفرمهــای الکترونیکــی، اتاقهــای
گفتوگــو و همایش ِ هــای آنالیــن معاملــه، در حــال گســترش بــود. و
فرامــوش نکنیــد کــه تعــداد زیــادی تبلیــغ در مــورد معاملــه کــردن هــم
آخروقتهــا از تلویزیــون پخــش یمشــد کــه همهجــور آدیم را بــه معاملــه و
تجــارت جــذب یمکــرد، آدمهایــی کــه ممکــن بــود تــا قبــل از آن فکــر معاملــه
کــردن از ذهنشــان نگذشــته باشــد. هنــگایم کــه متوجــه شــدم بســیاری از
مدیرهــای اتــاق گفتوگــوی آنالیــن و ارائهدهنــدگان همایشهــای آنالیــن اگــر مخاطبانشــان را مجبــور نیمکردنــد، حداقــل بــه آنهــا پیشــنهاد یمکردنــد
کــه کتــاب »معاملــه در محــدوده« را بخواننــد، بســیار شــگفتزده یمشــدم.
بدیـن شـکل، یـک عالمـه معاملهگـر مبتـدی وجـود داشـت کـه کتابهایـم را
خوانـده بودنـد، امـا هنـوز نیمتوانسـتند آنچنـان کـه بایـد بـا دیـدگاه موجـود
در کتــاب ارتبــاط برقــرار کننــد؛ بــه نحــوی کــه معاملــه کردنشــان را ســادهتر
کنــد. ســادهتر کردنــی کــه آنهــا آن را موفــق بــودن یمپنداشــتند.
در طــی آن جلســه، مــن بــه ایــن نتیجــه رســیدم کــه بایــد یــک کتــاب بــرای
معاملهگــران مبتــدی، یــا معاملهگــری کــه هیــچگاه اصــول اولیــهی چگونگــی
کارکـرد بازارهـا را یـاد نگرفتـه اسـت بنویسـم. و ایـن کتـاب را بـه نحـوی بنویسـم
ً درک کننـد چـرا بایـد مهارتهـای ذهنـی بـه خصوصـی
کـه قـادر باشـند سـریعا
را پــرورش دهنــد، قبــل از اینکــه از تحلیلهایشــان بــه نحــوی کــه منجــر بــه
موفقیتشــان نشــود، اســتفاده کننــد. و بعــد اتفــاق بســیار جالبــی افتــاد.
درسـت همـان موقعـی کـه این ایـده را در ذهنـم نگه داشـته بودم کـه این کتاب
را خواهـم نوشـت، ایـدهای در ذهنـم جرقـه زد. سریعترین و سـودمندترین راه
بـرای کمـک کـردن بـه کسـی بـرای درک ] ُ اهمیـت[ پـرورش بعـد ذهنـی معاملـه
کـردناش ایـن اسـت کـه بـه وی یـک درک جامـع از چگونگـی حرکـت قیمـت31 در
سـطح جریـان سـفارش32 بدهیـم.
ً ِ حـرکات قیمـت را از منظـر جریـان
مـن یمدانـم کـه عـدهی بسـیار کـی واقعـا
سفارشـات درک یمکننـد. امـا تـا آن زمـان ]در آن جلسـه[ ایـن هرگـز بـه ذهنـم
خطــور نکــرده بــود کــه تدریــس روانشناســی معاملــه در زمینــهی پویایــی
جریــان سفارشــات، ُ بــرای کمــک کــردن بــه درک افــراد از بعــد ذهنــی معاملــه
کــردن، بــدون اینکــه ســالها درگیــر رنــج و ســردرگیم شــوند کمککننــده
خواهــد بــود.
و مـن لحظـهای تأمـل کـردم؛ در مـورد اینکـه کتـاب دیگـری را شـروع کنـم. مـن
ّ متحیـر شـده بـودم کـه بعـد از سـالها تدریـس، ارائـه دادن و نوشـتن چندیـن
کتـاب، هرگـز بـه ذهنـم نرسـیده بـود کـه کلیـد درک روانشناسـی معاملـه، در
ابتـدا، درک حـرکات قیمـت از منظـر جریـان سفارشـات خواهـد بـود
دیدگاه خود را ثبت کنید