فرمت فایل: PDF/ تعداد صفحات: ۳۰۰/ مترجم: سلامت رنجبر
آیا شخصیت سیندرلا، دختری زیبا و مهربان که به خاطر نداشتن خانواده همیشه نامادریاش به او ظلم میکرد را به یاد دارید؟ در کودکیتان چند بار آرزو کردید با پسر خوشسیما و خوشچهرهی پادشاه ازدواج کنید؟ چقدر در رویاهایتان تصویر شاهزادهی سوار بر اسب سفید را تصور کردید؟ همهی ما در کودکی بر این باور بودهایم که روزی کسی خواهد آمد و ما را از تلهی بدبختیها و بدشانسیهایمان نجات خواهد داد. کسی که ما را با تمام وجودش دوست دارد و برای دست آورد ما تمام شهر را میگردد تا شاید کفش طلا را پای ما کند. همهی ما در غمگینترین لحظاتمان به دنبال کسی بودیم که مانند فرشتهی مهربانی بیاید و ما را برای رسیدن به مرد زندگیمان آماده کند. کسی که دقیقا در غمگینترین لحظات روز، زمانی که در ناامیدترین حال ممکن قرار داریم برایمان همهی چیز را با یک چوب جادویی و با یک بی بی دی- با با دی- بوووو درست کند.
این کتاب داستان آسیبها و ضربههایی است که از کودکی و بر اساس تماشای کارتونهای مختلف به ما منتقلشده است. باورهای اشتباهی که در روح ما حکشده. باورهایی مثلاینکه دختران برای خوشبخت شدن به یک مرد نیاز دارند، یا اینکه روزی میرسد که فرشتهای ما را از قعر دردها و رنجهایمان نجات میدهد و به ما تصویری زیبا از زندگی نشان میدهد.
خواندن این کتاب دید شمارا به زندگی و باورهای غلط باز میکند. به شما نشان میدهد که هرکسی مسئول ساختن خوشبختی و محقق کردن آرزوهای خودش است و اساساً انتظار برای شاهزادهای با اسب سفید اشتباه است. نویسندهی کتاب بیشتر تمرکزش را بر روی رسم و رسومات پیش از ازدواج گذاشته و در کتاب نشان میدهد که چرا این رسومات اشتباه هستند و باید از در چه بخشهایی اصلاح شوند. او معتقد است شما باید قبل از ازدواج به درجهای از استقلال ذهنی و مالی برسید که بتوانید از پس خود بربیایید و برای این کار نیاز به یک مرد یا یک شاهزادهی سوار بر اسب سفید نداشته باشید.
داستان سیندرلا داستانی آشنا برای همهی خوانندگان است؛ داستان دختری که بعد از مرگ مادر و ازدواج مجدد پدر، مورد بیمهری نامادری و خواهران ناتنی خود است و پس از مرگ پدر بهصورت مستخدم بی جیره و مواجب. بار تمامکارهای سخت و سنگین و تمامنشدنی خانه را بر دوش ناتوان خود دارد. او پیوسته در این آرزو است که روزی مرد جوان شایستهای از راه برسد و خواستار او شود و به درد و رنج او پایان دهد. این آرزو در شکلی فانتزی به واقعیت میپیوندد.
اما «عقدهی سیندرلا» یک سندروم و عارضهای روانی - رفتاری است که کنایهای منفی نگرا به ساختار داستان فراگیر سیندرلا است. هرچند در دهههای اخیر نقدها متعددی به داستان سیندرلا و تأثیرات مخرب «سیندرلا پروری» از سوی منتقدان شده، اما در چند سال گذشته این انتقادها صورت جدیتری به خود گرفته و از اثرات منفی این داستان بهظاهر ساده، در رفتار فردی و روانشناسی اجتماعی بهعنوان «عقدهی سیندرلا» و نوعی عارضه در تشدید وابستگی و مانعی در جهت توانمندی و اعتمادبهنفس دختران یاد میشود.
نویسندهی این کتاب معتقد است که بهرغم دستاوردهای بیشماری که زنان طی قرن اخیر بهویژه دههی گذشته به دست آوردهاند به دلیل اشاعهی آثاری چون سیندرلا و نظایر آن بسیاری از دختران جوان گرفتار «عقدهی سیندرلا» هستند. این دختران از واب سگی شدید و عدم اعتمادبهنفس، ضعف برنامهریزی اقتصادی، عدم تمایل به مشارکت فعال سیاسی و اجتماعی، ابتلا به افسردگی و تمایل به اندوه زدگی رنج میبرند.
کتاب عقدهی سیندرلا با عنوان فرعی ترس پنهانی زنان از استقلال و خودکفایی از هفت فصل تشکیلشده است که نویسنده در هر فصل دربارهی آسیبهای رفتاری عقدهی سیندرلا توضیح میدهد و آنها بهصورت جداگانه توضیح میدهد. فصلهای این کتاب عبارتاند از:
آرزوی نجات داده شدن: در این فصل کولت داولینگ میگوید که بیشتر خانمها در آرزوی این هستند که روزی شاهزادهای سوار بر اسب سفید بیاید و آنها از مخمصهای که درش گیر افتادهاند نجات دهند.
زنان به مبارزهجویی دست نمیزنند داولینگ فصل دوم کتاب را با این جمله آغاز میکند: «گاهی با دشمنی مانند بحران یا تراژدی که از بیرون آدمی را تهدید میکند آسانتر میتوان مقابله کرد تا حریفی از درون که مستلزم پذیرش داوطلبانه خطر برای کسی است که میخواهد رشد کند.
واکنش زنانه: ترس و وحشت همواره جزئی از طبیعت زنانه بوده است؛ ترس از موش، ترس از تاریکی و ترس از تنهایی- چنین ترسهایی در مورد زنان طبیعی است، اما برای مردان نه. سرانجام روانشناسان و جامعهشناسان به این نتیجه رسیدند که فوبیا یا ترسهای مبهم و غیرمنطقی همانقدر که برای زنان برای مردان هم غیرمعمول و ناسالم است.
درماندگی، ازخودگذشتگی مطلق، ترس زنان، بهسوی آزادیبخشهای دیگر کتاب عقده سیندرلا هستند که کولت داولینگ در هر فصل به صورت جامع و کامل دربارهی آنها توضیح میدهد.
سالهای دراز در این تصور بودم که پدرم مسبب اصلی مشکلات من است. تا اینکه پس از سیسالگی کمکم دریافتم بخشی از تضاد باطنیام که از زمان نوجوانیام رشد یافته بود. ناشی از مادرم بوده است. مادرم آدم معتدلی بود. هرگز بر ما خشم نمیگرفت و هر زمان من و برادرم از مدرسه بازمیگشتیم. انتظار ما را میکشید. دختربچه که بودم، مرا به کلاس باله میبرد و بعد که به سن نوجوانی رسیدم، اصرار داشت هرروز پیانو تمرین کنم. کنارم مینشست و بهدقت یکمیزان شمار میشمرد. خواب قیلولهی بعدازظهرش را هرگز فراموش نمیکرد؛ تنها فرصتی بود که بتواند واقعیت تلخ زندگی روزانه را فراموش کند. او مستعد دردهای دائمی چون سردرد. آبریزش بینی و کوفتگی ناشی از خستگی مفرط بود. ازنظر ظاهری چیزی غیرعادی در زندگی او وجود نداشت. او یک نمونه از میلیونها «کدبانو- مادر» زمانهی خود بود. باوجوداین هنوز هم دردهای مبهم و خفیفی او را رنج میدهند. امروز فکر میکنم که بسیاری از آنها ناشی از خشم فروخورده و سرکوبشدهی او بود.
پوران رسول زاده
بی نظیر هست، اگر این کتاب رو نمیخوندم هرگز متوجه نمیشدم چقدر وابسته هستم و چطور به زن مستقل و آگاهی تبدیل بشم. بانوان عزیز توصیه اکید میکنم این کتاب رو بخونید تا برای فردیت خودتون ارزش قائل بشین. زنان معمولا به دنبال شغل هایی متناسب با استعدادهای خود نیستند چرا که قبل از هر چیز خودشون رو مادر یا همسر ميدونند و ترجیح میدن در آشپزخانه باشند. ما زنان اجازه میدیم مردها برای ما تصمیم بگیرن و خرج ما رو بدن به این خاطر که از پذیرفتن مسئولیت زندگی خودمون میترسیم و وابستگی رو ترجیح میدیم. اما باید از خودمون بپرسیم اگر مردی که هزینه های ما رو تقبل میکنه فوت کنه یا قصد ترک کردن ما رو داشته باشه، چه کسی خرج ما رو میده؟ اینها تنها موارد کوچکی از تلنگرهایی بود که کتاب به من زد. ممنون از فروشگاه دکتر سین بابت قراردادن این کتاب فوق العاده با قیمت مناسب
س ابراهیمی
خواهش می کنم، تشکر از نگاه خوب شما🌷
شیما محسنی
کتاب فوق العاده ایه و واقعا لازمه تا هر زنی این کتاب رو بخونه. زنانی که وابستگی شدیدی به یک حامی دارند و در عین حال با افسردگی ناشی از همین وابستگی سر می کنن. فوق العادس
س ابراهیمی
همینطوره، تشکر از همراهی شما🌷