📖بینوایان
نویسنده: ویکتور هوگو
ویکتور هوگو وقتی نوشتن بینوایان را به پایان رساند، به قدری از کارش رضایت داشت که می گفت دیگر هراسی از مردن ندارد؛ چرا که رسالت خود را به پایان برده است. بینوایان به خصوص با شروع انقلاب ژوئن در سال 1815 فرانسه شهرت بیشتری پیدا کرد. داستان با معرفی شخصیتی به نام فانتین آغاز می شود. فانتین در «دینی» قرار دارد، نام روستایی که ژان وال ژان پس از 19 سال به آن باز می گردد. فردی که 19 سال حبس را پشت سر گذاشته است، 5 سال برای دزدیدن یک نان برای خواهر و خانواده اش و 14 سال به دلیل فرار های متعدد از زندان. ژان والژان برای اجاره اتاق به یک مهمانخانه می رود ولی موفق به اجاره اتاق نمی شود و در خیابان می خوابد. در این زمان با اسقف مایرل آشنا می شود و این اسقف به او پناه می دهد. والژان تعدادی از ظروف نقره اسقف را می دزد و وقتی توسط پلیس دستگیر می شود، با رفتار خیرخواهانه اسقف دینی مواجه می شود که دو شمعدانی نقره هم به او می دهد و می گوید که اینها را خودم به والژان داده ام. این همان جایی است که روند تغییر در تفکر و شخصیت ژان والژان آغاز می شود.
دیدگاه خود را ثبت کنید