📖چشمهای سیمونه
نویسنده: گراتسیا دلدا
داستان درباره دختر اربابی است به نام ماریانا سیرکا که وارث ثروت عموی خود شده است و پس از ملاقات با خدمتکار قدیمی خود- سیمونه سوله- دلباخته او می شود. اما سیمونه راهزنی است که تحت پیگرد قانونی است و به همین جهت امکان ازدواج آنها وجود ندارد. آشنایان ماریانا, هنگامی که از تصمیم جدی او برای ازدواج با سیمونه آگاه می شوند در صدد منصرف کردن او بر می آیند. سیمونه از ترس پلیس ناپدید می شود و هنگامی که پیغام یک کلمه ای ماریانا را می شنود برآشفته باز می گردد. این بازگشت اتفاقاتی را رقم می زند که داستان را به سمت و سوی تراژدی های معمول دلدا سوق می دهد. چشمهای سیمونه رابطه عاشقانه طوفانی و پر از سو تفاهماتی است که در دل جنگل و کوهها و مزارع ساردنیای کهن اتفاق می افتد, همانطور اغلب کارهای گراتسیا دلدا, در بستر شهر خودش ساردنیا اتفاق می افتد.
اغلب آثار این نویسنده پیرامون درد, رنج, سرنوشت, قدرت و سرانجام نیک هستند.
دیدگاه خود را ثبت کنید