در انتظار گودو
نویسنده: ساموئل بکت
▪️دو انسان به نامهای ولادیمیر و استراگون در مکانی نامعلوم زیر یک تک درخت خشک در زمان زوال خورشید، انتظار گودو را میکشند. آنها از گودو کمکی ساده خواستهاند، شاید برای رهایی از فلاکت، شاید برای رهایی از مرگ، خواسته آنها نامعلوم است و ما فقط میدانیم که آنها در انتظار گودو برای کمک هستند. اما گویی گودو به آنها گفته میرود فکرهایش را میکند و تصمیمش را میگیرد. شاید بیاید. حال آنها هر روز در همان مکان حاضر میشوند، به امید اینکه گودویی از راه برسد
▫️این نمایشنامه تحت عنوان سبک تئاتر آبزورد – absurd – به نمایش درآمد. پوچی این نمایش علاوه بر اینکه در تک تک دیالوگهای بیمعنای دو شخصی که به طرزی مضحک به دنبال معنای زندگیاند مشهود است؛ از انتطارِ بیجا و بیمعنی آنها سرچشمه میگیرد. انتظار برای گودو، کسی که هیچ وقت نمیآید!
▪️در این انتظار بیپایان و ساده، نه کسی میآید، نه کسی میرود و نه اتفاق خاصی میافتد… همین به تنهایی وحشتناکترین اتفاق ممکن است. بکت نیز در آثار به این زیبایی مضاعف رسید که رنج انسان را با طنز تلخ و کمدی سیاه هدف بگیرد.
دیدگاه خود را ثبت کنید