📖پدرک پارامو
نویسنده: خوان رولفو
▪️«پدرو پارامو» از آثار کلاسیک ادبیات مکزیک و جهان است. رولفو از همان ابتدا، داستان خود را فاش میکند. «من به کومالا آمدم چون به من گفتند که پدرم، پدرو پارامو نامی، اینجا زندگی میکرده». رولفو چیزی برای پنهان کردن ندارد. تعلیقی وجود ندارد. داستان در هنگام روایت است که شکل میگیرد. زمان تکه پاره است. تمام اتفاقها پیشتر افتاده است. حال ما با چشمان «خوان پرسیادو» پسر «پدرو پارامو» روایتی را دنبال میکنیم که هیچ ابتدا و انتهایی را نمیتوان بر آن متصور شد.
▫️خوآن پرثیادو پس از سالها دوری، به دنبال پدرس به روستای کومالا آمده است. کومالا، روستایی که بیشباهت به شهر ارواح نیست. مرزبین مردگان و زندگان متمایز نیست و چیزی بهجز سکوت مرگ احساس نمیشود. مردمانی که در رمان پدرو پارامو زندگی میکنند، همگی در جهنم سوزان کومالا گرفتار شده و در آرزوی بهشتی هستند که پس از مرگ با آن روبرو میشوند. عدهای از آنها که هنوز زندهاند و نمردهاند، کاری ندارند جز این که به انتظار مرگی بنشینند که آنها را به بهشت میرساند
دیدگاه خود را ثبت کنید